Times New Roman

ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 

 

 

تعریف شما از خشونت بر زنان چیست؟

 

‎میز گرد به مناسبت ۲۵ نوامبر روز جهانی حذف خشونت بر زنان!

 

 

 

سئوال زیر به مناسبت ۲۵ نوامبر، روز جهانی مبارزه علیه خشونت بر زنان توسط شیرین شمس از طرف نشریه جوانان كمونیست برای تعداد معینی از فعالین سیاسی مدافع حقوق زن ارسال شده است. بنا به اهمیت این سئوال و جواب هائی كه ملاحظه خواهید كرد، این گفتگو مجددا در زن آزاد باز تكثیر می شود. متاسفانه كمبود جا مانع از این شد همه جواب های دریافتی به این پرسش اساسی اینجا درج گردد.

با تشكر از شیرین شمس و رفقای سازمان جوان كمونیست اجازه درج این میزگرد را به ما داده اند. زن آزاد

 

 

سئوال: تعریف شما از خشونت بر زنان چیست؟ چه پیشنهاد و راهکارهایی برای حذف خشونت بر زنان دارید؟  

 

کيوان جاويد:  سئوال آنقدر ساده  است که فورا همه دانسته های تاکنونی ام را با سرعت باد بر کیبرد کامپیوترم کوبیدم. هم بخش اول سئوال و هم بخش دوم آن که مربوط به راهکارها بود در ۲۵۰  کلمه جواب گرفت و پرنده این سئوال بسته شد. اما احساسی می گفت این جواب نیست. جواب را مجددا خواندم، ایرادی داشت که ظاهرا قابل ردگیری نبود. مگر نه اینکه همه عالم و آدم میدانند خشونت بر زن یعنی چه؟ خشونت یعنی کتک خوردن، یعنی تحمیل حجاب اجباری، یعنی آپارتاید جنسیتی در مدرسه و دانشگاه و محل کار و توهین شنیدن و هزار کوفت و مرض دیگر. جوابی واقعی و قابل مشاهده اما کلیشه ای. سئوال ابدا ساده نیست.

 

اگر از آخوند مسجد سید الشهدا در تهران تا همه دستجات اسلامی در پاکستان و افغانستان تا مردی که با ضربات مشت بینی همسرش را در آمریکا خرد کرده است، پرسیده شود خشنونت بر زن چیست فورا در گوگل چرخی می زند و بسته به منافع فردی یا گروهی خود تعریف خشنونت را برای شما خیلی دقیق روشن خواهد کرد. خشنونت بر زن را باید با همه تار و  پود وجودت حس کنی باید بفهمی. شاید باید یک زن باشی یا باید خودت را تماما جای یک زن بگذاری تا تجربه اش کنی. تجربه حسی، روحی و جسمی. باید یک انسان به تمام معنا برابری طلب باشی تا این درد و این توحش غیر انسانی را بشناسی و درک کنی. خشنونت جنسی، کتک خوردن، توهین شنیدن و تحقیر شدن، کار بی مزد و مواجب کردن. سرکوب مداوم تمایلات جنسی. کابوس باکرگی و گناه بودن رابطه جنسی پیش از ازدواج. خشنونت در خانه و توسط افراد خانواده و خشنونت اجتماعی و دولتی.

 

بخش دوم سئوال اما، سرراست تر و در واقع جواب دادن به آن آسانتر است. خشنونت بر زن از آسمان نازل نشده است محصول نظامی است که همین امروز بر جهان حاکم است. مذاهب نیز علیرغم اینکه تلاش می کنند این خشنونت را آسمانی و خدائی جلوه دهند دارند منافع زمینی عده ای را تامین می کنند.  برای عقب راند همین قوانین ارتجاعی باید متشکل شد و متحد عمل کرد. باید قوانین را فورا و همه جانبه به نفع زنان تغییر داد. بویژه در ایران که محل مستقیم فعالیت ما است، تلاش سازمان یافته برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی ضد زن که تعریف هویتی و دینی اش ستم و خشنونت بر زن است از جایگاه تعیین کننده ای برخوردار است. یک تغییر انقلابی و زیر و رو کننده در قوانین کشوری بعد از سرنگونی حکومت اسلامی. باید تعریف دقیق و جامع، کامل و غیر تفسیر بردار از خشونت و ستم بر زن داشت و همین تعریف را به قانون تبدیل کرد. کار مداوم فرهنگی و روشنگرانه از امروز تا همیشه. *

 


 

مهين عليپور: هر  نوع عمل قهر آمیزی  که منجر به اذیت و آزار یک زن چه بصورت فیزیکی و یا  روحی شود را خشونت میگویند.

زن بطور کلی بخاطر جنسیتش مورد این نوع اذیت و آزار قرار میگیرد. این نوع خشونت چه در محیط خانه و چه در اجتماع یک هدف دارد و آن این است که آن زن را وادار به اطاعت، سکوت و یا  کاری کند که وی دوست ندارد. پیامد های این مکانیزم هم آن است که زن در اکثر موارد نه تنها حق و حقوق خود را از دست داده بلکه  موقعیت پائینتری در جامع کسب میکند و متعاقبا صدمات جسمی و روانی زیادی را میبیند.

علت این مکانیزم این است که زن در جامعه و در مناسبات سیاسی ، اجتماعی و بخصوص اقتصادی شرایط مساوی با مردان ندارد و این مکانیزم خشونت است که  بطرق مختلف وی را وادار به تحمل ادامه زندگی در این وضعیت  میکند.

تا زمانیکه این مناسبات بنفع زن تغییر نکند یعنی زن از یک موقعیت اجتماعی و اقتصادی مشابه ای با مرد در جامعه برخوردار نشود این خشونت بطور سیستماتیک ادامه دارد و مکانیزم خشونت هم وی را وادار به ماندن در این وضعیت میکند.

یکی از انواع این خشونتها ، خشونت خانگی است که از معمول تری نوع خشونتها است که معمولا از طرف یک شخص نزدیک به زن در خانواده صورت میگیردو بخصوص در ایران بیشترین قربانیان را در بین  زنان دارد.

 اگر بخواهیم ریشه یابی کلی برای همگی  خشونتها داشته باشیم میتوان گفت که خشونت دولتی و تبعیض جنسیتی سیستماتیکی که در سیستم حاکمه معمول یعنی سرمایه داری  وجود دارد باعث و بانی همه این نابرابریها و بروز واعمال خشونتهای گوناگون دیگر است.

راه کار اصلی را خلاصه وار میتوان گفت که  ایجاد یک  جنبش جهانی و قوی زنان و مردان برابری طلب علیه سرمایه داری و برای رسیدن به  یک جامعه بی طبقه میباشد.*

 


 

مينا احدى : از نظر من کلمه خشونت، برای توضیح بی حرمتی و جنایاتی که در این کره خاکی علیه زنان اعمال میشود، بسیار کلمه لطیفی است. ما در یک دنیای وارونه زندگی میکنیم. در دنیایی که رشد تکنولوژی و صنعت و امکانات مادی شرایط و زمینه یک زندگی انسانی و برابر و مرفه را برای همگان فراهم آورده، ولی کماکان میلیاردها بشر با غم نان و نابرابری و معضلات متعدد دست و پنجه نرم میکنند و نیمه این جامعه، نیمه میلیاردها بشر ساکن در کره خاکی، زنان، کماکان در خانه و مدرسه و محیط کار و در اجتماع و در همه جا مورد اذیت و آزار و تحقیر و ستم فوق العاده قرار دارند. زنان در این دنیا در کشورهایی آدم بحساب نمی آیند، در کشورهایی قانون اعلام کرده است که زن بشر نیست، در جاهایی زنان را عقیم میکنند و در جاهایی چنان ستمی اعمال میکنند که هزاران زن خود را به آتش میکشند. درد و غم زن بودن، و خوره تحقیر تو بعنوان یک جنس دیگر، چنان روح و روان زنان را میخورد که بسیاری در همان دوران جوانی و با " زن شدن"تحقیر روزمره، زخم زبان، وحشت از زنانگی، گناه کبیره احساسات جنسی داشتن و عشق ورزیدن را تجربه میکنند و اگر دست از پا خطا کنند، کتک میخورند، تهدید میشوند، گزمه های حکومتی آنها را شلاق میزنند، به زندان می افتند و یا اینکه بسیاری به دست هم خانه ها و همسران و دوست پسران، به قتل میرسند.

 

آری این دنیا وارونه است. و باید به حال این زخم و درد کهنه اش فکری بکند. صاحبان قدرت و ثروت، سرمایه داران و سیستم اشان، مذهبیون و کلیساها و اسلامیون و جنبش اشان که چند دهه است قدر قدرتی میکنند و زن سنگسار میکنند، باید پاسخ محکمی از بشریت مدرن و آزادیخواه و برابری طلب بگیرند. هیچگاه شرایط و زمینه برای پایان دادن به این ستم چنین فراهم نبوده است. نسل جوان و مدرن و امروزی، در ایران و افغانستان و سودان و مصر و فرانسه و آلمان، در زندگی روزمره هر روز بیش از پیش از تحقیر و ستم بر جنس دیگر فاصله میگیرد. باید کاری کرد که زیربنا و سیستم را عوض کنیم. سیستمی که از قبل نابرابری بین زن ومرد، سود اقتصادی و سیاسی میبرد و سیستمی که از قبل نابرابری بین زن و مرد و سرکوب سیستماتیک زنان، جامعه را ساکت میکند. به ستم و تحقیر و سرکوب زنان باید در همه جا اعتراض کنیم. فرهنگ ضد زن را در همه جا تحقیر و طرد کنیم. نوامبر روز جهانی اعتراض و انزجار از نابرابری بین زن و مرد مبارک باد.*

 


 

جلال روانگرد: خشونت علیه زنان امروز یک عنصر اصلی و پایه ای در جهان است. زنان در بسیاری از کشورها عملا از هرگونه حقوق اجتماعی و انسانی محرومند و از همان ابتدای تولد با دیواری از خرافات مذهبی و اخلاقیات کهنه و مرد سالارانه روبرو میشوند و از همان لحظه   تولد یاد میگیرند که زن بودن یعنی گناه و حقارت.

 

خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد سکسی تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد.

 

زنانی که تا دیروز در پوششی از مذهب و سنت در پستوهای خانه و پشت دیوارهای بلند پیچیده شده و مهمترین نقش آنان پرستار بچه و یا آشپز و خدمتکار بود اکنون با ورود به جامعه، گویی یک شبه به دنبال استیفای حقوق از دست رفته ی سالهای متمادی گذشته هستند. ساده بگویم زمانی که مردان یا بهتر بگویم مردان جوان با داشتن حد قابل قبولی از آزادیهای فرهنگی و خانوادگی دوران نوجوانی و جوانی رو میگذراندند ، زنان در سکوت به کتاب و مدرسه و تحصیل و دانشگاه پناه بردند و مهارتهای اجتماعی خود را ارتقا دادند، دقت بالا، توقع پایین، رضایت به دستمزد کمتر، سازگاری با محیط و دیگر خصوصیاتشان موجب شد تا فرصتهای شغلی بسیاری را از مردان بربایند، و زنان به طور موازی با آنان روز بروز رشد می کنند و از نظر مالی و اجتماعی قدرتمندتر میشوند.

 

برای مبارزه علیه خشونت و ستم بر زنان نباید راه دوری رفت باید انسانیت و حقوق برابر را جایگزین جنسیت تحقیر شده زن قرار داد و بار دیگر حرمت و کرامت انسانها ی زن و مرد اساس پویایی جامعه قرار گیرد و خرافات و تجاوز جنسی و ناموسپرسی به عنوان اخلاقیات دوران جهالت انسان به گور سپرده شود.

 

باید به جامعه بشری امروز نگاه انداخت تا دید و فهمید که چرا نیمی از اعضای جامعه که زنان باشند فقط و فقط بخاطر جنسیتشان دچار ستم و خشونت میشوند.

 

روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان (۴ آذر - ۲۵ نوامبر) را گرامی می دارم، به امید پایان تبعیض، خشونت و همه نابرابری های جنسیتی علیه زنان.

 

از کوردستان -- جلال روانگرد، معاون دبیرکل سازمان جوانان دمکرات کردستان ایران  

دوستان گرامی بخشی از این نکات، «نظرات» دوستم بوده و هم نظر بودیم به همین خاطر در اینجا به کار گرفته شده.*

 


پيمان بخشايش: خشونت در تعریف عام هم فیزیكى هم روانى و روحى است. در رابطه با خشونت خانوادگى اما جنبه ى فیزیكى قضیه شناخته تر شده است. هر گونه خشونتى علی العموم براى بدست آوردن اتوریته و تحكم اعمال مى شود. مردى كه كتك مى زند یا پرخاش مى كند، مى خواهد حرف خودش را به كرسى بنشاند. البته، تا زمانى كه زنان هم به لحاظ اجتماعى و اقتصادى به شهروندان متساوى الحقوق تبدیل نشده اند، ابزارهاى كافى دفاع از خود را ندارند. زنى كه كار مى كند حقوق دارد كمتر هر شرایط نامناسبى را تحمل می كند. *

 


 

روشنک قلاوند: هر نوع رفتاری كه باعث آزار دیگری و صلب آزادی و توهین به شخص شود را خشونت میگوییم. خشونت میتواند عملی و یا فقط با تهدید، همیشگی ویا موقتی باشد. خشونت در خانه و در جامعه، در میان تمام طبقات اجتماعی و نژاد ها و جنسیت ها رخ میدهد. به نظر من چند فاکتور باید وجود داشته باشد که زنان به حقوق خود دست یابند. یکی از این فاکتور ها قوانین کشوری است. هر کشوری موظف است قوانین را به گونه ای تنظیم کند که زنان و مردان در حقوق قانونی کشور برابر باشند به طور مثال زن حق حضانت از فرزندش را دارا باشد، پوشش نباید اجباری باشد، زن حق انتخاب شغل داشته باشد. فاکتور دوم آگاهی دادن به زنان است. آگاهی به مکان اجتمایی و سیاسی زن و حقوق ملزم به زنان. فاکتور سوم جدا سازی ادیان و مذهب و سنن از قوانین سیاسی و اجتمایی است که اینها در ذات خود موجب خشونت و آزار بر زنان از طریق جامعه میشود. فاکتور چهارم استقلال مالی و رفع نیازهای مالی زنان است .اگر زن به استقلال مالی دست یابد دیگر ضرورتی برای ماندن در رابطه ای که در آن تحقیر و آزار جسمی و روحی است ندارد.آنگاه است که با توجه به تمام این فاکتور ها که باید در جامعه وجود داشته باشند، زن میتواند به حقوق خود دست یابد و تمام این ها در جوامع اروپایی و پیشرفته با مبارزات و تلاش های بیشمار تا حد بسیار زیادی به دست آمده است.*

 


 

هستی طاهری: به نظرم تعریف خشونت علیه زن فقط در چند خط، کار ساده ای نیست. هر بدرفتاری که باعث آزار و آسیب جسمی، روحی و جنسی زن صرفا به خاطر جنسیت او شود خشونت علیه زن است.انزوا سازی اجتماعی، تهدید، انتخاب روش زندگی، پوشش و غیره چه به صورت اجباری و چه تحت عنوان "انتخاب آزادانه شخصی" که آزادی انسانی زن را از او سلب کند چه در زندگی اجتماعی و چه در زندگی شخصی اوخشونت علیه زن است. سلب حق استقلال مالی از یک زن هم خشونت علیه زن است. و در آخر، خشونت علیه زن توهین و دست اندازی به حریم شخصی اوست. یک نمونه ی بارز برای آزار و اذیت جسمی، کتک زدن زن است. تجاوز، و هر رفتار دیگری که این فکر را در زن ایجاد کند که باید تن به رابطه جنسی بر خلاف میل خودش بدهد، آزار جنسی است. سلب آزادی برقراری ارتباط زن با محیط بیرون از قبیل "اجازه کار نداشتن یا سلب آزادی انتخاب ارتباط با انسانهای دیگر بدون کسب اجازه" که باعث منزوی شدن زن میشود, انزوا سازی اجتماعی است. وقتی که از سلب حق استقلال اقتصادی حرف میزنم منظورم این است که زنهایی که برای امرار معاش خود به دیگران وابسته هستند. به زبان ساده تر زنهایی که به لحاظ اقتصادی وابسته به دیگران هستند غالبا در معرض حداقل یکی یا تعداد بیشتری از خشونتهای ذکر شده واقع می شوند. و توضیحی در مورد "انتخاب روش زندگی چه به صورت اجباری و چه با عنوان انتخاب آزادانه شخصی": همه ما این استدلال را از دوستان محجبه مان که " حجاب انتخاب خودم است" حتماشنیده ایم ولی اگر در یک شرایط اجتماعی دیگر و در یک خانواده دیگر زاده می شدیم همین انتخاب هایی را میکردیم که امروز کرده ایم؟ هر گونه رفتار که باعث به خطرانداختن سلامت روحی زن می شود آزار و اذیت روحی محسوب میشود. قانون برای حمایت از زن و حق و حقوق او اولین و ضروری ترین اقدام در جهت مبارزه و ریشه کن کردن این معضل اجتماعی است. اقدام بعدی گذاشتن کلمه بر روی یک معضل اجتماعی موجود، در جهت مشخص کردن و زیر ذره بین قرار دادن آن مشکل و در نهایت در جستجوی راهکار برای حل آن است. یک تعریف جامع و روشن از خشونت علیه زن درکتابهای درسی پایه ای در مدرسه ها با این هدف که دختران را از سنین پایین با حق و حقوقی انسانی خود آشنا سازد و رعایت حق و حقوق برابر بین زن و مرد را از سنین کودکی به پسران آموزش دهد. در نظر گرفتن مکانهای مشخص برای زنانی که مورد خشونت قرارگرفته اند از طرف دولت حاکم الزامی است.*

 


 

زهره مهرجو: از نظر من خشونت نسبت به زنان در واقع ضایع کردن حقوق آنها در هر یک از ابعاد زندگی انسانی شان است. چه در ابعادی که در آنها با سایر قشرهای جامعه وجه مشترک دارند، چه در آنها که به واسط زن بودن باید بهشان تعلق بگیرد؛ و نیز چه در حیطه حقوقی که بعنوان افراد با ویژگیهای خاص خود به آنها نیازمندند. در طول تاریخ جوامع طبقاتی، متاسفانه حقوق زنان در سطح بیشتر و بطور عمیق تری از آنها سلب شده است. البته دلیل این موضوع در کنار خصوصیات فیزیکی نسبتا ضعیف تر آنها در مقابل مردان؛ به مسائل دیگری نیز مربوط می شود، که پرداختن به آنها در قالب این نوشته کوتاه جای نمی گیرد. اما اگر بخواهیم در این موضوع تعمق کنیم که بالاخره راهکار چیست و چگونه می توان به داستان طولانی خشونت بر علیه زنان پایان داد، بنظرم به نیاز زنان به هوشیاری نسبت به مسائل زندگی و مشارکت و فعال بودن آنها در سطوح مختلف زندگی خواهیم رسید. آگاه بودن از این نکته مهم همان چیزی است که زنان را به اتحاد و مبارزه در کنار هم می کشاند، مبارزه ای نه تنها برای دستیابی به حقوق یکسان با مردان، بلکه برای تغییر بنیادی سیستم حاکم بر دنیای امروز که ریشه تمام تبعیضات و مشکلات را در خود جای می دهد. *

 


 

بیستون بیگ زاده: الکساندرا کولونتای: کارگری که آگاهی طبقاتی دارد باید بداند که ارزش نیروی کار مرد به ارزش نیروی کار زن وابسته است و سرمایه‌دار با تهدید و جای‌گزینی نیروی کار مرد با کارگران ارزان‌ قیمت زن می‌تواند، دست‌مزد مردان را تحت فشار قرار دهد. فقط ضعف شدید قوه‌ی درک می‌تواند که معضل را به طور خالص «مسئله‌ی زنان» ببیند. ظلم بر زنان و مردان در جامعه به صورت طبقاتی وجود دارد اما این همیشه زنان بوده اند که به صورت سیستماتیک بر اساس مناسبات در اکثر جوامع مورد ظلم بیشتری واقع شده اند. کارهای خانگی برای زنان تعریف شده است و لطف مرد است اگر به او در این امر کمک کند، زن تو سری خورده است در جوامع مذهبی به عنوان برده ای در خدمت مرد بوده است، به عنوان کالایی دارای قیمتی بوده و در پستوی خانه نگه داشته شده و حق وحقوقش را مردان تعریف کرده اند. در جوامع سرمایه داری کالایی بوده است که تا جوان است و می توان از آن بهره برد دارای کرد دارای ارزش است. بنا به مناسبات موجود در بیشتر جوامع زن به عنوان برده ای جنسی فروشنده ای است و خریدارانی به اسم مرد دارد، در واقع زن کالایی است که لذت جنسی اش نیز در دست خود نیست و خریدارش شریک جنسی اش را تعیین می کند، در بییشتر جوامع سنتی از همان کودکی لذت جنسی اش را از او می گیرند و در واقع با ختنه کردن برای همیشه آنها را در زیر رنجی ناخواسته گرفتار می کنند! در واقع برای رهایی از زیر همه خشونت ها و ستم هایی که به زنان می شود باید همه این مناسبات نابرابر را تغییر داد، همه این مناسباتی که به ترویج این نابرابری ها می انجامد، باید برای حقوق برابر تلاش کرد و تلاش هایی فراگیر داشت که زنان و مردان حقوقی برابر در جامعه ای برابر داشته باشند!*

 


سايه ميلانى

 

من موهایم را بلند میكنم چون تو دوست داری...

و تو صدایت را بلند میكنی بی توجه به اینكه من از صدای بلندت میترسم.

چشمانم را در برابر بزرگترین خطاهایت میبندم...

ولی تو چشم غره میروی به خاطر شور شدن غذا ...

من ظرافتم را قربانی خشونت های تو كردم ...

فقر زندگیت را شریكم...

ولی تو ثروت زندگیت را به پای دیگری میریزی...

من می شوم مادر بچه هایت ولی تو همیشه سایه ی ِ سر منی ...

من اجازه ندارم از تو خسته بشم ولی تو تنوع طلب بودن را حق طبیعی خودت میدانی...

من شبانه بغض میكنم و تو فكر میكنی دلیل كم خوابی هایم بالا رفتن سنم است...

من دنیایی از معرفت و بردباری ام ولی نماد معرفت را از جنس تو میدانند...مرد!!!!

مردانگی اگر به سبیل بود، مطمئن باش آنوقت موهای پشت لبم پر پشت تر از موهای سرم می بود...

 


 

مندرج در نشریه زن آزاد شماره ٢٠

 

fitnah.movement@gmail.com