ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 
 

بچه صیغه ای

افسانه وحدت

 

سه شنبه شب بعد از پخش برنامه تلویزیونی کودکان مقدمند، تلفن‌ها شروع شد. از میان آنها صحبت‌های خانمی بیشتر از بقیه تکان دهنده بود. این خانم که حدود ۴۰ ساله به نظر میرسید، مساله‌ای را تعریف کرد که موضوع برنامه بعدی تلویزیون شد. ایشون خواهش کرد در موردش حرف بزنیم چرا که درد ده‌ها هزار زن و کودک در ایران است.

 

 او تعریف کرد: ۱۵ سال پیش پاسدار مسنی از من خواست که به صیغه یا عقد موقت اسلامی ایشون در بیام. گفت که از من نگهداری خواهد کرد و زندگی‌ من را تامین خواهد کرد. من هم چون پدرم وضعیت مالی‌ خوبی نداشت، و در خانه پدرم راضی‌ نبودم قبول کردم. من در آن زمان دختر جوانی بودم و هیچوقت ازدواج نکرده بودم. یک هفته با من بود و بعد من را گذاشت و رفت. هیچ آدرسی ازش نداستم، هیچ شماره تلفنی، هیچ اثری از خودش باقی‌ نگذاشت و رفت. کلی‌ دروغ و وعده و وعید داد و رفت. بعد از مدتی فهمیدم که حامله هستم. الان دختری ۱۵ ساله دارم که با تحقیر و زجر بزرگ شده. هر دومون زجر کشیدیم. با بدبختی بزرگش کردم. زخم زبون شنیدیم، فقر کشیدیم و تنها بودیم. اگر بخوام از این ۱۵ سال بنویسم کتاب‌ها میشه. میگفت حتا دنبال پدر نامردش نگشتم، میدونستم فایده نداره. تازه پاسدار خودشون بود، کارش غیر شرعی نبود. از نظر این رژیم جرمی مرتکب نشده بود. زندگی‌ ما دو تا را به روز سیاه کشوند و رفت.

 

صدای غمگینی داشت. انگار غم این ۱۵ سال را در صداش میشنیدی. بغض داشت، میگفت از دخترم هم شرم میکنم. بهش میگویند بچه صیغه ای. میگفت شناسنامه به بچه ندادند. میگفتند پدر نداره. حالا بیا و ثابت کن پدرش من را صیغه کرده بود. بیمه‌‌اش نکردند چون پدر نداشت. پس من هیچکاره ام؟ حتا اسم مادر هیچ ارزشی برای این‌ها نداره. اداره ثبت به من میخندید، میگفت براش پدر پیدا کن و گر نه اسمش میشه بی‌ هویت. اونجا یک اسم دیگه به دخترم چسبوندند. بلاخره با وساطت پدرم بعد از شش سال به دخترم شناسنامه دادند و توانست به مدرشه برود. تازه دردسر‌ها شروع شد. روز اول شنید که بهش بچه صیغه‌ای گفتند. خونه اومد و از من پرسید یعنی‌ چه. ناراحت شد. نمیخواست دیگه به مدرسه بره و سالها این مکافات را داشتیم و بلاخره ۲ سال پیش ترک تحصیل کرد. ...بغضش ترکید و گریه را سر داد

 

دوست نداشت قطع کنه. گفت خیلی صیغه زیاد شده. خیلی زن‌ها این‌طوری بدبخت میشوند. شانس ازدواج را هم از دست میدهند. اگه بچه دار بشوند دیگه یک بد بخت دیگر هم اضافه میشه که باید در این جامعه که زن هیچ حقی نداره، یک بچه بی‌ پدر را هم بزرگ کنه. بهش قول دادم که مطرح کنم

 

صدایش از ذهنم محو نمیشود. این دوستمون کاملاً درست میگفت کار این پاسدار مسن، خلاف شرع نبود، غیر انسانی‌ است ولی‌ شرعی است، ضد زن است ولی‌ شرعی است. بی‌ حرمتی است ولی‌ شرعی است. زندگی دو انسان را به تباهی کشانده ولی‌ عین خود جمهوری اسلامی است. قانونی است. آیت الله ها، اخوند ها، پاسداران و دیگر عوامل سران این حکومت از بدو ورود نحسشان چرخ میزنند، زن صیغه میکنند، لذت‌هایشان را که بردند از مهلکه در میروند. همه را برای خودشان قانونی کردند. اگر مردم اجا ز ه میدادند، طبق گفته رهبرشان به کودک شیر خواره هم تجاوز میکردند. خمینی با کلمات نفرت آور و وحشیانه‌اش سعی‌ کرد که زشتی و کراهت این جرایم و جنایات را عاادی کند. ولی‌ نتوانست. لابلای سخنان بیمارگونه این شخص کودک ستیزی، انسان ستیزی، و بی‌ تمدنی آشکار است. بی‌ حرمتی به کودک و انسان موج میزند. و این سندی است که بعنوان یکی از ننگین‌ترین لکه‌های ننگ این حکومت در تاریخ خواهد ماند. همین سند برای محکوم کردن این حکومت کافی‌ است. از سردبیر خواهش می‌کنم که در همین شماره کودکان مقدمند این سند جنایت به چاپ برسد.

صیغه جزو ایدئولژی این حکومت است، جزو سنت و فرهنگ جمهوری اسلامی است. چه از این بهتر برای سران مملکتی ۴ زن عقدی، و بی‌ نهایت زن صیغه ای. هرچه جوان تر بهتر. اگر تمکین نکرد محارب خطابش میکنند و میترسانندش و یا در اوین و کهریزک چند تا چند تا بهش تجاوز میکنند. پول مملکت ثروتمند و عریض و طویلی هم که زیر دستشان است. به اسم خدا و قانون میخیربد میچاپند و هر جور بتوانند از مردم مخصوصا زنان و دخترانی که به دست خودشان به روز سیاه افتاده اند سؤ استفاده میکنند. ۳ دهه صیغه را تبلیغ، ترویج و تشویق کردند. ولی‌ اگر حاصل این صیغه کودکی شد، اسمش را میگذارند بچه صیغه ای، نامشروع، بی‌ هویت

 

خود امام جمعه ها، و دولتی‌ها اذعان دارند که مردم هرگز صیغه را نپذیرفتند و در جامعه ایران قابل پذیرش نیست. فراخان به مدارس، صدا و سیما، آموزش و پرورش و مساجد که تبلیغ صیغه کنید تا فساد کمتر شود. با این وجود آخوند‌ها هم جرات نمیکنند صیغه کردنشان را به ثبت برسانند چون اولین کسی‌ که یقه‌شان را می‌گیرد همسران خودشان هستند. آمار سقط جنین در این ۳ دهه همچنان رو به افزایش بوده است. علتش را کارشناسان از جمله افزایش صیغه میدانند. تقریبا هیچ مردی حاضر به ثبت صیغه نیست چون از این کار شرم دارد. کودکان حاصل از این صیغه‌ها کودکان بی‌ شناسنامه یا بی‌ هویت هستند که تعدادشان میلیونها نفر است. متاسفانه آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد. آمار سقط جنین ۲۲۱ نفر روزانه گفته شده است. یعنی‌ حدود ۹ جنین در ساعت. که این رقم هم واقعی نیست و سقط جنین‌های قانونی را در بر می‌گیرد. اکثریت سقط جنین‌ها مخفیانه و "غیر قانونی" صورت می‌گیرد و این رقم حتما چند برابر بیشتر است.*

 

منتشر شده در نشریه زن آزاد شماره ۱۰

 

 

 

fitnah.movement@gmail.com