ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 

 

 

 چند خبر مربوط به زنان درهفته ای که گذشت

دوشنبه - ٢١ بهمن ۹۲ - ١٠ فوريه  ۲۰۱۴

 

آزاده دربندى

 

 

١- یک ماه مهلت برای زندگی!
هفته گذشته، زنی ٢٦ ساله که به اتهام کشتن همسرش محکوم به اعدام شده بود، برای اجرای حکم اعدام پای چوبه دار برده شد. درآنجا به خاطر عجز و ناله اين زن که فرزانه نام داشت و مادرش، خانواده مقتول یک ماه به فرزانه مهلت دادند تا بی گناهی اش را ثابت کند. فرزانه که یک ماه مهلت را شنید، اوضاع روحی و روانیش بشدت بهم ریخت و به بیمارستان منتقل شد .


اين مساله کمی نیست. مساله جان یک انسان در ميان است! مساله حق زندگی، حق حیات، حقی که یکبار و فقط یکبار نصیب انسان ها می شود و تجدید ناپذیر است. یعنی هیچکس نباید به خودش حق بدهد که این حق را از انسان ها بگیرد. حتی فرزانه هم این حق را نداشت که این حق را از همسرش بگیرد. آدمکشی، جنایت است. خواه از هرکسی سر بزند. فرزانه – چنان که معلوم است – از ناچاری و ناگهانی دست به کشتن زده است. تازه اگر ثابت شود که او قاتل است. اما کسانی که حکم به قتل می دهند، از روی آگاهی و اختیار به کشتن انسان ها فرمان می دهند. یعنی از روی عمد و قصد قبلی، انسانی را می کشند.

نکته ی دیگر این است که فرزانه مرادی دراین چند سال حبس و بازجویی، انگار چندبار مرد و زنده شد و این زجرش بسیار بیشتر از دردی است که همسرش کشیده است. ولی فاجعه، این جاست که علاوه بر مرده و زنده کردن چندین باره فرزانه درطول زندانی بودن، بردنش پای چوبه دار که خود اين عمل دست کمی از کشتن ندارد. فاجعه بارتر این است که یک ماه به او مهلت داده اند تا بی گناهی اش را ثابت کند! این یعنی کشتن چندين باره. این یعنی زجرکش کردن. درعالم بیماری و پزشکی هم این اتفاق کمتر می افتد که به یک بیمارسخت و جواب کرده و کسى که قطع امید از او شده با شد، بگویند که تو مثلا چندماه یا چند روز بیشتر زنده نیستی! با وضعیتی که برای این زن ایجا د کرده اند درحقیقت مجموعه ای از خشونت ها علیه فرزانه مرادی به کارگرفته اند.

٢- فاطی کماندو ها درسوریه
گروه اسلامی "داعش" موسوم به "دولت اسلامی عراق و شام"، دومین گروهان زنان خود را با نام "ام ریان" تشکیل داد. دوماه پیش این گروه، اولین گروهان زنان را به نام "خنسا" تشکیل داده بود. این گروه ارتجاعی وابسته به القاعده که در صدد پیاده کردن اسلام تروریستی درمنطقه است این بار زنان مسلح خود را ازمیان دختران مجرد ١٨ تا ٢۵ ساله وعمدتا از تونس استخدام کرده است و ماهانه ٢٠٠ دلار هم به آن ها مزد می دهد. این زنان با نقاب در سطح شهر "رقه " حضوردارند تا به تفتیش بدنی زنان بپردازند. همچنین به زنانی که حجاب دلخواه القاعده را نداشته باشند و روبنده نزنند و بطورکلی قوانین داعش را رعایت نکنند، تذکر بدهند. به میزانی که نیروهای مردمی وانقلابی سوریه تاکنون نتوانستند برای حضور متحدانه ومتشکلانه زنان دراعتراضات اجتماعی علیه رژیم اسد برنامه ریزی کنند، گروه های مسلح و تروریستی با توجه به قدرت و امکاناتی که در اختیاردارند، توانسته اند گروها و تشکل های وابسته به خود را سازماندهی کنند. در این اقدام جایتکارانه اگرچه از زنان برای سرکوب زنان استفاده کرده اند، اما طراح و آمر این جنایت مردان اسلامزده و ضد زن هستند.

٣- مادران کودک و کودکان مادر!
مدیرکل ثبت احوال کرمانشاه خبرداد که در١٠ ماهه سال ١٣٩٢ تعداد ٢٦ نوزاد از مادران زیر ١۵ سال به دنیا آمده اند. به گفته این مدیر، بیشترین ازدواج زنان زیر ١۵ سال در استان سیستان و بلوچستان انجام می شود. این یک فاجعه است چراکه دختران زیر ١۵ سال هنوز کودک محسوب می شوند و ازدواج این ها درنوع یکی از انواع کودک آزاری است. کودکی که باید بازی کند، شادی کند، به مدرسه برود و بتواند دنبال علایقش برود وآرزوهای خود را محقق کند . دوستان موردعلاقه اش را انتخاب کند، دور و برش را بشناسد و از زندگیش لذت ببرد، مجبورمی شود با دنیای آرزوهایش وداع کند و به خانه مردی برود که چه بسا دوستش ندارد و بعد از یک سال هم باردارشود و علاوه بر رنج بارداری و درد زایمان، نوزادش را بزرگ کند. نوزادی که فقط ١۵ سال با او فاصله سنی دارد. دراین کودک آزاری چه کسی مقصراست؟ معلوم است که فقر اقتصادی و گرانی ازیک طرف باعث می شود که خانواده دختر ناچارمی شود برای کم کردن هزینه های زندگی کودکش را مجبوربه ازدواج کند و از طرف دیگر عرف و قوانین ارتجاعی و ضد زن زمینه را برای توجیه قانونی! این جنایت آماده می کند. ناگفته روشن است که این مادران کودک و این کودکان مادرشده ، به کاری واداشته می شوند که فرصت لذت بردن از زندگی را از دست می دهند و خواسته و امیال شان سرکوب می شود. بنابراین اکثرشان به انواع بیماری های مخصوص زنان مبتلا می شوند و دچار افسردگی های مزمن می شوند. درحقیقت دوران کودکی شان را دورمی زنند و بطورناگهانی به دوران مادری پرتاب می شوند. به خاطر همه این محرومیت ها و سرکوب امیال طبیعی و بحق انسانی است که باید این رفتارضد انسانی را خشونت علیه زنان قلمداد کرد و علیه آن صدای اعتراض را بلند کرد.

۴- حضور زنان درصحنه
مشارکت زنان درفعالیت های اجتماعی و اداری از قبیل اشتغال، واگذاری شغل و ردیف های شغلی، فرصت راهیابی به مدارج مدیریتی و... یکی از معیارهای یک جامعه سالم است. علیرغم تعداد زنان درکل جمعیت کشور- بیشتر ازپنجاه درصد - هنوز میزان اشتغال زنان از ۵ درصد عبورنکرده است. زنان درایران اسلامزده فقط در بزنگاه های سیاسی کشور مانند انتخابات مورد استفاده قرارمی گیرند تا با این میزان مشارکت، بتوانند مشروعیت سیاسی خود را به رخ همگان بکشند. این درحالی است که مطابق قانون اساسی خود حاکمیت، زنان با مردان در تحصیلات و اشتغال و حقوق اجتماعی برابر فرض شده اند اما درعمل فاصله های زیادی دراین زمینه ها دیده می شود.

آمارها نشان می دهد که درمیان ١٣٩ کشور جهان، ایران ازنظر مشارکت زنان در رتبه ١٣٠ قراردارد. اراده ای برای حذف تبعیض بین زن و مرد دراین کشور درمیان حاکمان وجود ندارد. چراکه اگراراده حذف تبعیض علیه زن را داشت، جمهوری اسلامی به "کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان" می پیوست. نپیوستن به این کنوانسیون دراصل یعنی دهن کجی آشکار و جهانی به این خواست شناخته شده جهانی. یعنی سرکوب مطالبات زنان. یعنی پرده ای دیگر از خشونت علیه زنان.

فعالیت روزافزون زنان درامور اجتماعی وخود تشکل یابی شان و نهیب هایی که به حکومت می زنند، به منزله خیز بلندی است که برای رهایی و برابری برداشته اند. امروزه درکمتر حرکت و اعتراض اجتماعی است که زنان حضور نداشته باشند. البته مردان آگاه و آزادیخواه دراین راه، با آن ها همگامند چرا که می دانند رهایی زنان بدون رهایی کل جامعه ازقید وبند ستم طبقاتی، ممکن نیست و رهایی زن، رهایی جامعه است. یعنی زنان با رها شدن خود، تمام جامعه وحتی مردان را هم ازقید وبندهای جامعه سرمایه داری نجات خواهند داد.

۵- آزمایش جنسیت زنان
٧ نفر فوتبالیست زن ازادامه فعالیت در باشگاههای فوتبال و فوتسال کشور محروم شده اند. اخیرا کمیته پزشکی و انضباطی فدراسیون فوتبال مقرر کرده که زنان پس از معاینات لازم و" تایید جنسیت" می توانند بازی کنند مگر این که با جراحی مشکل خود را حل کنند.
با آن که سخنگوی کمیته پزشکی دستگاه ورزش کشور با رمز و راز حرف می زند و مطالب را سانسورشده بیان می کند اما می توان فهمید که موضوع ازچه قرار است؟ ازفحوای این کلام چنین برمی آید که انگار مردانی خود را زن جا زده اند و در باشگاه های فوتبال و فوتسال زنان بازی می کنند! این یک گمانه است و اما گمانه دیگر این می تواند باشد که گویا بعضی از زنان فوتبالیست و فوتسالیست کشور، دو جنسیتی هستند! و گمانه سوم این است که احتمالا! مردانی هستند که به عشق بازی درتیم زنان ، حاضرند تغییر جنسیت بدهند! افرادی که درگمانه های دوم وسوم جا می گیرند، مشکل دارند! مشکل گروه دوم، جسمی و بیولوژیک است که با جراحی حل خواهد شد اما مشکل گروه سوم، روانی است که با هیچ تیغی برطرف نخواهد شد!

این فرضیات همه از دید اعضاء کمیته پزشکی و انضباطی فدراسیون فوتبال مطرح می شود نه یک آدم سالم و نرمال. باید منتظر بخشنامه های دیگراین کمیته باشیم. چرا که بعداز زنان فوتباليست نوبت به مردان فوتبالیست می رسد چرا که شاید درآنجا هم توطئه ای در کار باشد و چند زن با کمی تغییر ظاهری وارد تیم فوتبال مردان شوند! ورزش، میدان امتحان و آزمایش است! اصلا همه ما در مظان امتحان وآزمایش هستیم! این اقدامات برای دورکردن زنان ازساحت ورزش است. ساحتی که توانایی آن را دارد که زنان را وارد صحنه های جدی جامعه و زندگی کند. هر روز که زنان با تمام قامت درزندگی اجتماعی ظاهرمی شوند و مخصوصا که کمپین جهانی "استادیوم برای همه" راه اندازی شده است و اراده زنان ایران برای حضور دراستادیوم های ورزشی بالاست، حکومت و اوباشش ازهر روزنی سعی می کنند محدودیت ایجاد کنند. غافل ازآن که زنان عزمشان را جزم کرده اند تا مقابل این محدودسازی ها تا جایی که درتوان دارند، بایستند.

٦- تحریف تاریخ
درآستانه سالروز انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، برخی از مطبوعات به سراغ چهره های معلوم الحال زن رفته اند تا درمورد نقش زنان درانقلاب با آنان مصاحبه کنند. ازجمله یکی ازروزنامه های اصلاح طلبان! به سراغ آذر منصوری رفته است. خبرنگار پرسیده که علت حضور فشرده زنان درکنارمردان درانقلاب ۵٧ را چه می دانید؟ این خانم ”اصلاح طلب“ بعد از کلی گوشه و کنایه زدن می گوید: "یکی از علت های حضور فشرده زنان درکنار مردان، اعتراض به وضعیت زنان درجامعه بوده مثلا آن ها به پروژه سپاه دانش که زنان هم می بایست درآن شرکت کنند، اعتراض داشتند!"
درتمام دو يا سه صفحه مصاحبه با این خانم اصلاح طلب، هیچ جا اشاره ای به شعارها و مطالبات زنان در انقلاب ۵٧ نمی شود. او حتی اشاره ای به تظاهرات معروف زنان درسال ۵٧ نمی کند که درآن زنان علیه نا برابری حقوق شان با مردان و عليه حجاب اجبارى شوریدند و به خیابان آمده بودند. برای نمونه هم که شده درهیچ سند و مدرک کتبی و صوتی و تصویری نیامده است که زنی به سپاهى دانش بودنش معترض بوده باشد. چون که مشکل زنان در دوره پهلوی وجود سپاه دانش نبود اتفاقا پروژه سپاه دانش باعث شده بود که زنان به عنوان نمادین و شعاری، دوش بدوش مردان درجامعه ظاهرشوند.

آذرمنصوری روبروی مردم می نشیند و به چشم هایشان ذل می زند و دروغ می بافد و تاریخ را تحریف می کند. او می خواهد همانطور که حکومت می خواهد زنان و نقش تغییر دهندگی و انقلابی زنان را کمرنگ جلوه دهد. این هم نوع دیگری از سرکوب زنان است.

٧- جرم زنانی که با اتباع خارجی ازدواج کرده اند!
معاون کمیته زنان مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: "وضعیت نباید به گونه ای باشد که فرزندانی که پدران شان اتباع خارجی هستند به جرم این که مادرشان با یک فرد خارجی ازدواج کرده، ازتحصیل محروم شوند."

این تا زمانی که درحد حر ف باشد - که تجربه ٣۵ سال نشان می دهد که درحد حرف باقی می ماند - هیچ ارزشی ندارد. بلکه با امیدی که در دل زنان و جامعه بوجود می آورد، مبارزات زنان را کند می کند. معاون کمیته زنان که هیچ، خود مجمع تشخیص مصلحت نظام هم حتی قدمی درجهت رفع محرومیت تحصیلی بچه هایی که پدرشان افغانستانی است، برنداشته است. این مجمع برای صدور شناسنامه بچه های افغانستانی در ایران، کوچک ترین حرکت مثبتی نکرده است. این خانم معاون درحقیقت ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را "جرم" می داند. او نمی گوید که ممانعت از تحصیل فرزندان خارجی! درایران، باید لغو شود بلکه با لحنی کج دار و مریز دارد به همکارانش پند و نصیحت می کند که وضعیت نباید این گونه باشد. واین یعنی ماله کشی بر روی همه ستم ها یی که بر زنان روا داشته می شود.

٨- زنی که دو کودکش را کشته
درصفحات حوادث روزنامه ها خبرهولناکی چاپ شده است. زن جوانی درفاصله ٧ ماه، دوکودکش را کشته است.

او دربازجویی ها اقرارکرد که براثر فقر، بچه هایش را کشته است. درتحقیقات پلیس مشخص شد که این زن کودک یکسال اش را به خاطر بیکاری همسرش و فقر و عصبانیت ناشی ازاین وضع کشته است. او اعتراف کرد که پیش ازتولد فرزندش به تهران آمدند و درخانه پدرش ساکن شدند. روزحادثه، پسرش گریه می کرد و او که ازفقر و بیکاری همسرش به تنگ آمده بود و گریه های ممتد کودکش او را عصبانی کرده بود، مجبور می شود کودک را به حمام ببرد تا شاید بعد از حمام بخوابد.

درحمام کودک ازدستش لیز می خورد وگریه می کند که او عصبانی تر شده و بچه را به زمین می کوبد و حال بچه خراب می شود. درهمین لحظه همسرش می آید و زن می گوید که شیر به مجرای تنفسی بچه رفته و بی حالش کرده است. بچه را به بیمارستان می برند و متاسفانه بچه می میرد. درپزشکی قانونی معلوم می شود که علت مرگ، ضربه مغزی بوده است. پلیس درتحقیقات متوجه می شود که سال قبل هم بچه این زن به همین ترتیب یعنی نشت شیر به مجرای تنفسی مرده است. پلیس پس از تحقیقات ازپرونده کودک قبلی ازبیمارستان متوجه می شود که بچه قبلی هم نه دراثر گرفتگی نفس بلکه دراثر ضربه مادر مرده است.

فقر و استیصال می تواند آدم را موقعيتى قرار دهد که دست به هر کارى بزند، مثلا طرف خود را بکشد، جان فرزندش را بگيرد يا ديگران را به قتل برساند. این را این زن شوربخت و بی چاره اعلام می کند و به ساده ترین شکلی بر زبان می آورد. زن معتاد می گوید که به خاطر فقر و به امید فراموش کردن وضع اسفناک، به اعتیاد پناه آورده است. زن تن فروش می گوید که برای سیرکردن شکم خود وفرزندانش دست به این کار زده است. زنی که شوهرش را کشته می گوید که خانواده اش به خاطر فقر و بیچارگی، او را مجبور به ازدواج با مردی کرده اند که هیچ علاقه ای به آن مرد ندارد. زنان زیادی دربازجویی ها علت اتهامات و جرائم شان را فقر و بیکاری و بی سرپناهی و بی پشتوانه بودن اعلام می کنند. و اینها همه نمونه اعترافات تلخ زندگی و از شرایطی غیرانسانی است که نظام سرمایه داری به مردم تحمیل کرده است. زنی که کارد به استخوانش برسد، فرزندش را، شوهرش را، مادرشوهرش را و حتی گاهی خودش را می کشد زیرا جامعه او را به بن بست هل می دهد وراه حلی انسانی جلوی پایش نمی گذارد. این بخشی از تابلوی زندگی زن درجامعه ای خشن و نابرابر است.

خوشبختانه امروز جنبش بزرگی به نام جنبش بیداری زنان دراین کشور راه افتاده است و می رود تا بساط این قوانین تبعیض آمیز و ضد زن و کثیف را ازجامعه جارو کند . *

درج در نشريه زن آزاد شماره ٣١

 

fitnah.movement@gmail.com