ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 

 

 

زنده باد انقلاب زنانه!

 

 انقلاب ۵۷ و نقش ما زنان در آن انقلاب!

 

مينا احدى

 

 

سال ۵۷ در ايران، گردبادى همه آن جامعه را از ريشه تکان داد. آن جامعه با فساد و خفقان و سکوت قبرستانى آريامهرى، ديگر ناى نفس کشيدن نداشت. انقلاب از بيغوله هايى شروع شد که در حاشيه شهرها با دست خالى مردم زحمتکش ساخته ميشد و شبانه تانکهاى حکومت شاهنشاهى با سبعيت و همراه با صداى گريه و ضجه کودکان، آن خانه ها را بر سر ساکنين اش خراب ميکردند.


انقلاب از دانشگاهها شروع شد که در آنجاها دانشجويان حق کتاب خواندن و فکر کردن و بحث و بررسى را نداشتند. بر دانشگاه ها، با دستگيرى و شکنجه و گاه اعدام جوانان منتقد، سکوت وحشتناکى را تحميل کرده بودند که زيرآن آتشى بود که يکباره شعله ورشد.


انقلاب را در عين حال زنان پيشرو و جوان و فعالى پيش بردند که از زندگى همه چيز آن را ميخواستند. درست است که زمان شاه حجابى بر سر زنان تحميل نميشد، ولى زن در آن جامعه آزاد نبود، حق تشکل نداشت، حق انتقاد از سيستم نداشت، و قوانين خانواده زمان شاه نيز منبعث از شريعت ضد زن اسلامى بود.


زن جوان و مدرن آن دوره به حزب رستاخيز شاه و سازمانهاى دست ساخته به اصطلاح مدافع حقوق زن از سوى حکومتيها، پوزخند ميزد چرا که آن دم و دستگاه براى ماندن و چاپيدن يک حکومت فاسد و هزار فاميلش بود.


انقلاب عليه فقر و ندارى و بى مسکنى و خفقان و نابرابرى و ساواک و زندان و شکنجه بود. انقلاب بر حق بود و جوانان زيادى در صف اول اين انقلاب ايستاده و با اميد و آرزو و انرژى فراوان ميرفتند که دنياى بهترى بسازند.


هر انقلابى و هر تغيير و تحول اساسى در جامعه از طريق احزاب و سازمانهاى سياسى پيش ميرود. آن انقلاب بشدت رنگ چپ داشت و احتمال روى کار آمدن حکومتى که رنگ چپ و عدالت خواهانه داشته باشد، بسيار زياد بود.


آن انقلاب با دستکارى دولتهاى غربى و ايفاى نقش مرتجعترين و کپک زده ترين "رهبر" يعنى خمينى و ارتجاعى ترين جنبش يعنى جنبش اسلامى و کمک نيروهاى فرصت طلب و " ليبرال هايى" هميشه مدافع اسلام و عقب ماندگى و سرکوب مردم همچون بازرگان و بنى صدر و شرکا به شکست کشانده شد. خمينى را زير نورافکن گذاشتند و در نبود فيس بوک و اينترنت و امکان گزارش ما جوانان از انقلابمان، انقلاب ما را مهر اسلامى زدند و خمينى را رهبرش ناميدند و رهبرش کردند.


زنان در انقلاب ۵۷ بسيار فعال بودند، ما در بسيارى از اعتراضات و ميتينگهاى خيابانى در صف اول بوديم. ما در دانشگاهها نقش درجه اول بازى ميکرديم، ما همه جا حضور داشتيم و فعالانه براى ساختن يک دنياى بهتر، دنياى برابر و مرفه ، دنياى به رسميت شناخته شدن زنان، دنياى عارى از شوينيسم و مردسالارى مبارزه ميکرديم.


شکست انقلاب، همراه با حمله به ما زنان بود. در وهله اول خمينى و تروريستهاى اسلامى به زنان حمله کردند. اولين سخنرانى کريه و پر از نفرت اين مردک ، عليه زنان بود. فرمان يا "روسرى يا توسرى"، مانيفست جنبش اسلامى در حمله به نيمه جامعه بود. جنبش اسلامى همواره و بعد از اين هر جا که به قدرت رسيد براى ترساندن جامعه و زهر چشم گرفتن از بقيه به زنان به نيمه جامعه که به نظر آنها "ضعيف" بود و ديگران از او دفاع نميکردند، حمله برد و سپس ميخ خود را بر بقيه جامعه کوباند. در ايران نخست به زنان حمله کردند، بعد به کارگران و سپس به کردستان و بقيه ايران...


بعد از سال ۵۷ جامعه ايران صحنه يک نبرد تا پاى جان با زنان و در عين حال صحنه مقاومت تا پاى چان زنان در مقابل ارتجاع اسلامى شد.
هزاران زن و دختر جوان دستگير و روانه زندان شدند. اولين اعدامها و اعلان علنى اعدامها از وابستگان و مقامات بالاى حکومت پهلوى بود و سپس عکس زنان و دختران ۱٣ و ۱۵ ساله را که اعدام کرده بودند، در رسانه هايشان علنى ميکردند.


جوانان بسيارى را اسير کرده و لمپن هاى اسلامى تازه به قدرت رسيده، بعد از آزار و شکنجه و تجاوز اعدام کردند.


در زندان و در بدترين شرايط زنان جنگيدند. امروز معدود بازماندگان از قتل عام هاى سالهاى شصت و شصت و هفت، قهرمانان مقاومت و اسطوره هايى هستند که در پرونده اشان به شکست کشاندن فاشيسم اسلامى در اطاقهاى شکنجه و زندانها را همراه دارند.


بعد از آن در پهنه جامعه، در همه جا، در خانه و مدرسه و دانشگاه و کارخانه و خيابان و در همه جا يک جنگ و نبرد روزمره با حکومت بر سر تحميل حجاب اجبارى شروع شد. حجاب سمبل و بيرق جنبش اسلامى بود و بيانگر نگاه و فرهنگ و قوانين اسلام سياسى در مقابل زنان بود. حجاب يعنى ما به شما زنان سياهى و تباهى را تحميل ميکنيم. ما شما را به عنوان انسان برابر با مردان حساب نميکنيم. ما احساسات و عواطف شما را به رسميت نمى شناسيم. ما به شما نفقه ميدهيم و تمکين ميخواهيم. ما انسانيت شما زنان، احساسات شما، تفاوتهاى شما، قيافه هاى شما، برجستگى هاى اندام شما همه را زير يک پارچه سياه محو و نابود ميکنيم. ما شما را نه به عنوان انسان برابر با مرد ، بلکه مکمل مرد يا خدمتکار مردان ميدانيم.


ما نيمه جامعه را حذف ميکنيم تا نيمه ديگر بهتر زندگى کند و تسلط داشته باشد و هر آنچه ميخواهد با نيمه مونث جامعه بکند اين مانيفست آخوند و جنبش اسلامى بود.


آخوند و اعوان انصارش در آن جامعه ، اما طوفان درو کرد. جامعه ايران ميدان نبرد برد و باخت جنبش اسلامى و به نوعى مذهب اسلام شد.


امروز ٣۴ سال از آن نبرد ميگذارد. جامعه ايران زخم خورد و بسيار دردها را متحمل شد. زنان اولين قربانيان و مهمترين بازندگان اين انقلاب شدند. اما پارادوکس در جامعه ايران اينست که زنان در ايران مهمترين برندگان يک نبرد نيز شدند. نه فقط زنان ايران بلکه زنان از کشورهاى اسلام زده زنان از منطقه خاورميانه و شمال افريقا. همگان ديدند که زنان در ايران با يک جنبش کثيف، سرکوبگر و جنايتکار و وقيح اسلامى، با پاسدار که دورانى ديدن قيافه اش لرزه بر اندام همه مى انداخت، به عنوان سمبل اين سبعيت و وقاحت اسلامى دست و پنجه نرم کرد و پوزه آن سيستم آن حکومت و آن پاسداران و وزارت اطلاعات جنايتکار را به خاک ماليدند. اين بسيار مهم و تاريخى است.


ما در ايران در عرصه نبرد اصلى با جنبش اسلامى و اسلام سياسى پوزه آخوند و حکومت و معمم و مکلاى اسلامى را د رمورد حجاب به خاک ماليديم. اينرا قبل از سرنگون کردن حکومت به پيشانى حکومت اشان کوبيديم که حجاب بيرق جنبش اسلامى را در مرکز و مامن آن ، در حاليکه حکومت هنوز هست، به شکست کشانديم. امروز آخوند و نهى از منکر کننده از دست زنان کتک ميخورد و جرات ندارند برنامه هاى " حجاب و عفافشان" را اجرا کنند.
امروز در ايران و در جايى که سر مار اسلام سياسى هنوز نفس ميکشد، زنان در آن جامعه در همه عرصه ها حضور دارند. در فرهنگ، هنر، در دانشگاهها، در مدارس و در محيط کار و فعاليت اجتماعى.


ما در ايران سياست محو و زير چادر بردن زنان را به شکست کشانديم، اينرا همه آخوندها و هر دو بال حکومت اسلامى ميداند.


ما زنان در ايران با يک انقلاب اجتماعى در آن جامعه، آموختيم که انقلاب حق ما است، که انقلاب بهترين و متمدنانه ترين راه زير کشيدن حکومتهاى فاشسيت است، ما در انقلاب و حرکت عظيم اجتماعى در سال ۱٣۸۸ در ايران ديديم که چهره انقلاب در ايران زنانه بود.
ندا آقا سلطان چهره انقلاب ۸۸ بود و او يک زن مدرن ، شجاع، شاد، و آزاده بود. در ايران تحت حاکميت خمينى و خامنه اى و روحانى و خاتمى و کثافات اسلامى، زنان و مردان آزاده اى زندگى و مبارزه ميکنند که هدفشان پايان دادن به عمر جنبش اسلامى و به خاک ماليدن پوزه اين جنبش است.


آنچه که مشخص است در زير پوست آن جامعه و با بودن پوسته گنديده و نازک حکومت اسلامى، جامعه اى ديگر، مناسبات ديگر، فرهنگى ديگر و روابط ديگرى شکل گرفته و زندگى مردم را شکل ميدهد که صد در صد مخالف و متناقض با خواست اسلاميون است.


در آن جامعه جوانان يک انقلاب جنسيتى را تجربه ميکنند، در آن جامعه به مقدسات وفرهنگ ارتجاعى و سياه اسلامى، کسى توجه نميکند، در آن جامعه و در روابط عادى بين مردم، زن حرمت دارد و در آن جامعه مبارزه براى سرنگون کردن حکومت در حال پيشروى است.


پس زنده باد انقلاب ۵۷ ، زنده باد زنان و مردان آزاده اى که پرچم آن انقلاب را برافراشتند، زنده باد جنبش برابرى طلبانه زنان که پوزه جنبش اسلامى را به خاک ماليد. *

 

 درج در نشريه زن آزاد شماره ٣١

 

fitnah.movement@gmail.com