ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 

 

 

 

اتفاقِ بد!

(روز جهانی بهداشت قاعدگی)


ليلا يوسفى

 

 

ده ساله بود که یک روز چند تا لکه ی خون روی لباسش دید. میترسید مادرش را صدا بزند. با خودش فکر کرد: باز چه شیطنتی کرده و گندی بالا اورده است. وقتی که خواست ببیند کجای پاهایش را زخمی کرده متوجه موضوعی شد و بیشتر ترسید. دلش هم حسابی درد میکرد. دست وپایش را گم کرده بود. چاره ای نداشت مادرش را صدا زد. همین که او سر رسید، تند تند شروع کرد به حرف زدن:


- مامان قول میدم دیگه شیطونی نکنم. به خدا نمیدونم چطوری شده... من توی اتاقم بودم...این دفعه تقصیر من نبود!


اما مادر انگار که حواسش جای دیگر بود. کمی جا خورده بود.


زیر لب با خودش حرفی زد.


-چقدر زود! هنوز خیلی بچه است! عجب بدبختی!


بدبختی؟!! این را که شنید زد زیر گریه.


مادر کمی به خودش آمد.


-خیلی خوب، گریه زاری راه ننداز. برو توی حمام، من برمیگردم.


بعد از آن کمی اوضاع آرامتر شد. عصری خاله اش به دیدنشان آمده بود. یواشکی از لای در سالن نگاهی انداخت. خاله هم کمی متعجب شده بود. اما چشمش که به او خورد، لبخندی زد و او را بوسید و گفت: دخمل قشنگم! دیگه خانمی شده واسه ی خودش!!!


خیلی عجیب بود. از خودش پرسید: با چند قطره ی خون مگر آدم بزرگ میشود؟ دلش میخواست از برادرش بپرسد. ولی مادرش صبح در حمام بعد از کلی نصیحت و توضیح گفته بود، در این مورد با کسی صحبت نکند. حتا برادرش!

 

مادر به او گفته بود: حالا دیگر قد نمیکشی، دیگر نباید بدوی، باید یاد بگیری این را از همه قایم کنی و از درد کشیدنت دم نزنی! و در کیسه نایلون سیاهی پد بهداشتی را به او داده بود.

 

تا مدت های مدیدی احساس تفاوت آزار دهنده ای را در مقابل دیگران حس میکرد و شرمی که هرگز از ناخودآگاه ذهنش بیرون نرفت.

 

چند روز بعد درمدرسه دوست و همکلاسى اش کمی دیرتر از بقیه به کلاس آمد. به معلمش گفت که ماشین پدرش توی راه خراب شده و کمی معطل شدند. وقتی که روی نیمکت نشست، درگوش او یواشکی گفت: به خانم دروغ گفتم! آخه اتفاق بدی افتاده!!‌من پریود شدم!! ...

 

عادت ماهانه، بخشی از وجود یک زن، مسئله ای که هم روح و هم جسم او را تحت الشعاع قرار میدهد. در تمام کشورهای جنگ زده، مذهبی، فقیر این اتفاق ساده هم از دغدغه های زندگی زنان و دختران کوچک و بزرگ است. مدرسه، مهمترین بخش زندگی یک کودک در زمینه ی آموزش درایران، کاملا سکوت اختیار کرده است و مادران جوان هم گاهی با اطلاعات کم بهداشتی و تصورات اشتباه در مورد قاعدگی و یا عادت ماهانه دختران را بدرستی راهنمایی نمیکنند. خارج از بحث اطلاعات و آموزش، از معضلات مهم زنان با هر توان مالی، تابوی فرهنگی و عدم دسترسی به بهداشت همگانی و نوعی نادیده گرفتن او در اجتماع است که ممکن است در نگاه اول موضوعی شخصی بنظر برسد. اما این اتفاق روزمره در هنگام بوجود آمدن شرایط سخت، مانند زندان، پناهندگی، آواره گی، بروز زلزله یا وقایعی نظیر آن، وضعییت دشوار و گاهی خطرناکی را برای یک زن بوجود می اورد. کمدی- تراژدی بدی است که برای زنانی که در یک کشور سنتی و اسلام زده زندگی میکنند، همه چیز بوی مبارزه میدهد. تلاش برای شناساندن خود و تغییر افکار زن ستیز و تابو هایی که کنار بقیه ی موارد قرار میگیرد.*

درج در هفته نامه زن آزاد شماره ۴٦

 

fitnah.movement@gmail.com