ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 

 

 

دلایل مردانه
(پس لرزه های ادامه دار روز زن)

ليلا يوسفى

 

 

ببینید من یک مرد مسلمان واقعی هستم و در کشوری زندگی میکنم که دولت و حکومتش سکولار است. حقوق یک زن را میدانم و به آن احترام میگذارم و اجازه میدهم همسرم هرکاری دوست دارد را انجام بدهد. فکر نکنید از آدم هایی هستم که بخواهم از اسلام و مذهب بخاطراختیارات زیادی که به یک مرد میدهد، سوء استفاده بکنم. فقط... فقط اگر میگویم زن حجاب بر سرش بکشد و خودش را از فرق سر تا نوک پا بپوشاند، بخاطر خودش است. بخاطر احترام به مذهبمان! در ضمن غیرت من چی؟!!

 

اگر میگويم دخترم باید زود ازدواج کند، برای این است که در اجتماع و در زندگی، تنها نماند. وظیفه ی مسلمانی هم اینگونه ایجاب میکند، تازه دختر جوان که نباید مجرد بگردد، غیرت من چی پس ؟!!

 

اگراجازه نمیدهم که همسرم در خارج از خانه مشغول به کار بشود و با غریبه ها ارتباط بگیرد، برای این استکه دوست ندارم او در جامعه آسیبی ببیند و این کار، کارِ مرد است، آخه غیرت من پس چی؟!!!

 

امروز کشیده ای به صورت دخترم زدم، چیزی نیست! او باحزبی که میخواهم به آن رای بدهم مخالف است و کانال تلویزیون را عوض کرد. باید بفهمد من پدرش هستم و نان مرا میخورد. نباید درز کند که من زن ذلیل هستم و به حرف آنها گوش میدهم. غیرتم کجا رفته پس؟!

 

همه چیز در اختیار آنها میگذارم، تنها خواهشم این است به کتابی که من را مى ستایم، احترام بگذارند و قبولش کنند، هر چه باشد مرد آن خانواده هستم.

گاهی هم دلم میگیرد و عاشق میشوم، آدمم دیگر. اما از آن مسلمانانی نیستم که چند زن را با هم صیغه میکنند و چهارتا زن رسمی دارند، نه! اول همسرم را حسابی کتک میزنم تا خودش به غلط کردن بیافتد و شبانه به خانه ی پدرش برود و بعد دوباره ازدواج میکنم. آخر این همسایه ى ما به پول نیاز دارد و دختر کوچک و زیبایشان گرسنه است. وظیفه ی مسلمانی ام میگوید که کمک کنم. نگران نیستم که چه برسر همسرم بیاید، چون پدر و احتمالا برادرانش از او نگه داری خواهد کرد. مگر میشود که نکنند، پس غیرتشان کجا رفته؟!!!

 

دخترم را زودی شوهر میدهم و غمی ندارم. به پسرم هم حتما راه و رسم زندگی را خوب یاد خواهم داد و از او یک مسلمان واقعی میسازم، نه از این الکی ها که هرکار اشتباهی را به اسم دین انجام میدهند. خلاصه نگاه ما فرق میکند و همانطور که گفتم باید طبق کتابمان رفتار کنیم. هر چه باشد ما در یک مملکت آزاد و سکولار زندگی میکنیم و غیرتمان اجازه نمیدهد که زنان ما، آزاری ببینند.

 

و اما....من یک مرد کمونیست واقعی و یا سوسیالیست و یا آزاديخواه و (سلطنت طلب نگویید که حسابی خنده ام میگیرد. حکومت دیکتاتور آزاديخواه هم طنزی تاریخیست) و ‌طرفدار حقوق زن هستم. نمیدانید وقتی یک زن و یا دختر را میبینم که حقوقش پایمال شده و یا مورد اذیت قرار گرفته، چه بغض و خشمی مرا میگیرد. درک تان میکنم، دنیای بدیست. کیست که به جز ما به فریاد زنان بی پناه برسد و از آنها حمایت کند؟ مسلمانان؟ نه، آنها از عهده برنمیایند. نگران نباشید حالا اینجا هستم و مثل یک قهرمان به دادتان میرسم. یک چند تایی هم کتاب دارم که آنها را خوب از بر کرده ام و کلی حرف هایی که آرزویش را دارید برایتان میگویم. با این ایده به جنگ آدم هایی که درمورد زنان حق کشی میکنند، میروم. فقط...

 

فقط چه کسی به شما گفت برهنه بشوید و بروید وسط خیابان؟ درست است که یک حق و حقوقی دارید، ولی یک زن هر کار که دلش میخواهد نبايد بکند!. مردم چه فکر میکنند؟!!! این کار هرزه گیست! من اینطور فتوا... ببخشید فکر میکنم. بدنتان حق تان هست که باشد، ولی زیر لباس! گاهی هم کنار دریا یه ذره اش را انداختید بیرون، ما که حرفی نداریم! ولی همه اش؟!!! آزادی هست که باشد! نباید از هول حلیم افتاد توی دیگ!!

فکر نکنید مثل مسلمانان هستم. ولی هرچیزی حدی دارد. از روزی که این کارها کرده اید، همه جا بهم ریخته! و حواس و تمرکزم را از دفاع حقوق شما گرفته. توجه کنید آزادی در کلام زیباتر است. البته هیکل خانم آن طرفی هم بدک نبود! من به عشق و رابطه آزاد معتقدم و کلی هم خوش میگذرد! آزادی شما، آزادی ما! ولی این کارهای بدردنخور را انجام ندهید. نکند واقعا فکر کردید که حقی دارید؟! یک کاری نکنید، دهان آدم باز بشود و در مورد شما طور دیگری حرف بزنم. جامعه ی ما هنوز طاقت دیدن این کارها را ندارد. کمک میکنم که حق تان را بگیرید، ولی نه اینقدر! در ضمن به عنوان یک انسان آزاد، نظر شما راهم محفوظ نگه میدارم. جدی میگویم. کاملا محفوظ، درست مثل بدنتان زیر لباس و درست مثل دهنتان که موقع اعتراضی تندرو دستم را روی آن میگذارم.*


مندرج در نشريه زن آزاد ٣٦

 

fitnah.movement@gmail.com