ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 

 

 

ميزگرد زن آزاد بمناسبت ٨ مارس، روز جهانى زن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

      مينا احدى        

 

 

 

 

 

 

 

      مهين عليپور

 

 

 

 

 

 

 

      شهلا دانشفر

 

 

 

 

 

 

 

      آذر ماجدى

 

 

 

 

زن آزاد: اهميت هشت مارس، براى كل زنان در ایران چیست؟

 

آذر ماجدی: هشت مارس برای جنبش آزادی زن در سطح جهان دارای اهمیت است. هشت مارس بیش از یک قرن است که بعنوان روز جهانی زن برسمیت شناخته شده است. با وجود آنکه این روز توسط جنبش زنان سوسیالیست تعیین شده، چنان جایگاهی در میان جنبش آزادی زن در سطح بین المللی پیدا کرده که سازمان ملل نیز آنرا برسمیت می شناسد. جنبش آزادی زن در ایران نیز بعنوان بخشی از جنبش جهانی آزادی زن این روز را گرامی می دارد و مهم است که گرامی بدارد.

 

بعلاوه، روز هشت مارس برای جنبش آزادی زن در ایران دارای یک ویژگی بومی نیز هست. سی و پنج سال پیش در این روز جنبش آزادی زن عملا در سطح وسیع و در ضدیت با رژیم اسلامی تولد یافت. در ٨ مارس ١٣۵٧، سازمانهای مختلف زنان در تهران و شهرهای بزرگ مراسم متعددی برای گرامیداشت ٨ مارس تدارک دیده بودند، بعنوان اولین ٨ مارسی که بدون تسلط دیکتاتوری، زنان می توانستند مراسم علنی برگزار کنند. در همین روز خمینی فرمان حجاب اجباری داد و تظاهرات وسیعی در تهران و چند شهر بزرگ دیگر در اعتراض به این فرمان توسط زنان شکل گرفت. این اعتراض در تاریخ جنبش آزادی زن، جنبش آزادیخواهی و مبارزه رژیم اسلامی دارای اهمیت بسیار است. این اولین اعتراض توده ای علیه رژیم اسلامی و در اعتراض به قوانین اسلامی بود. و در همین روز نطفه یک جنبش قوی آزادیخواهانه علیه اسلام و جنبش اسلامی و برای آزادی زن بسته شد.

* * * * *

شهلا دانشفر: ایران تحت حاکمیت یک رژیم تمام عیار آپارتاید جنسی است. ستم کشی بر زن هویت حکومت است و قوانین ارتجاعی اسلامی به این ستم کشی رسمیت داده است. در برابر چنین حکومتی ما شاهد یک جنگ هر روزه بین مردم و حکومت اسلامی هستیم. جنگی که در همان ٨ مارس ٥٧ شیپورش به صدا در آمد و هزاران زن و مردم معترض در برابر فرمان خمینی مبنی بر اجباری شدن حجاب، به خیابانها ریختند و شعار آزادی و برابری را سر دادند. حال روزی وجود دارد جهانی که روز زن است و اساسا روز اعتراض و مبارزه و آزادیخواهی و برابری طلبی است. یک نقطه قدرت و اهمیت این روز جهانی بودنش میگیرد و چه فرصتی بهتر از هشت مارس برای اینکه زنان، مردان و کل جامعه اعتراض خود را به این توحش و نابرابری اعلام دارند. خصوصا امروز که جامعه در انفجار و اعتراض است، گرامیداشت این روز به لحاظ سیاسی مهم است و به ما فرصت میدهد که در پیوند با تمام جهانیان، صدای اعتراض خود را جهانی کنیم.

* * * * *

مهين عليپور: اهمیت ٨ مارس برای زنان در ایران از زمانی برجسته شد که یک حکومت اسلامى مرتجع مبتنى بر يک آپارتاید تمام عیار جنسی در ایران روی کار آمد. حکومتى که بيش از ٣۵ سال است با کمک تمام قوانین ضد زن و ارگانهای سرکوبش مى خواهد زنان را بطور علنی و وحشیانه ای از حقوق خود ساقط و آنها را در خیابانها و دیگر عرصه های اجتماعی بطور علنی سرکوب و محو کند و اين در حالى است که زنان در ايران میخواهند مرزهای این بیحقوقی ها را بشکنند. جنبه دیگر اهمیت ٨ مارس برمى گردد به اعتراضات زنان در اولین روز زن بعد از سر کار آمدن حکومت، که زنان وسيعا علیه حجاب اجباری به خیابانها آمدند و اعتراض کردند. پس ٨ مارس برای ما زنان بخصوص در ایران یک روز مهم اعتراض و مخالفت با جمهوری آپارتاید اسلامی ضد زن در ایران است. شاید به راحتی بتوان گفت که نطفه های یک جنبش آزادی و برابری در ایران از ٨ مارس سال ١٣۵٧ گذاشته شده است.

* * * * *

مينا احدى: اهميت هشت مارس در اين است که در يک روز معين توجه ها به مشکلات زنان، موقعيت زنان و در عين حال مبارزات آنها جلب ميشود. در يک کشور اسلام زده مثل ايران و با بودن حکومتى زن ستيز و سرکوبگر، که در عين حال سعى بر حذف هشت مارس داشت، اهميت برگزارى مراسم و برنامه و ميتينگ و حرکت اعتراضى، در اين روز صد چندان ميشود. هشت مارس روز ابراز نفرت علنى عليه يک حکومت مبتنى بر آپارتايد عريان جنسيتى و يک حکومت اسلامى ضد زن است.

 

زن آزاد: چرا یك روز جهانی اينچنين جايگاهى برای برجسته كردن مسائل و مشكلات زنان در ایران پيدا کرده است. مگر روز ایرانی برای طرح چنین موضوعاتى كم است؟

 

آذر ماجدی: در پاسخ به سوال اول به جوانب اصلی این مساله پرداخته شد. اما باید به یک نکته اشاره کرد. رژیم اسلامی کوشیده است که یک روز اسلامی بعنوان روز زن برگزیند تا باین ترتیب از شر ٨ مارس خلاص شود. روز تولد فاطمه پس از شکست رژیم در سال ۵٧ بعنوان روز زن اعلام شد. اما عملا با شکست مواجه شد و رژیم دیگر تلاش خاصی برای تبلیغات حول این روز انجام نمی دهد.

جنبش ناسیونالیسم پرو غرب هر سال می کوشد تا ١٧ دی را بعنوان روز زن "ایرانی" و بعنوان سمبل جنبش خویش علم کند. این سیاست هم با بخت چندانی روبرو نشده است. بجز بخشی از زنان هوادرا رژیم سابق کس دیگری این روز را جدی نمی گیرد و ما شاهد تجمع یا اعتراضی در این روز نیستیم.

 

جنبش ملی - اسلامی و "کنشگران اصلاح طلب حکومتی" کوشیدیند روز ٢٢ خرداد را بعنوان روز ملی - اسلامی علم کنند. این تاکتیک نیز با شکست روبرو شد. هیچیک از این سیاست ها نتوانسته است توجه جنبش آزادی زن و زنان معترض را بخود جلب کند. رژیم اسلامی هر سال از مدتی قبل از ٨ مارس باستقبال این روز می رود و می کوشد در شهرهایی که احتمال تجمع اعتراضی می رود یک حکومت نظامی اعلام نشده برقرار کند. اما با این وجود ما هر ساله شاهد تجمعاتی هستیم. برخی از این تجمعات کوچک است. منتهی نکته اساسی اینست که این تحرکات بیانگر روحیه مبارزه عمومی و رادیکال است. جنبش آزادی زن از پا نمی نشیند و تا به اهداف خود نائل نیاید از پا نخواهد نشست.

* * * * *

شهلا دانشفر: ٨ مارس یک روز جهانی است و انتظار این است که در تمام کشورهای جهان از این فرصت استفاده کرد و صدای اعتراض خود را علیه تبعیض علیه زن بلند کرد. در ایران طبعا گرامیداشت چنین روزی همواره یک عرصه نبرد جنبش رهایی زن بوده است و اینکه هشت مارس، روز جهانی زن چنین جای برجسته ای پیدا کرده خود یک دستاورد این جنبش و کل جامعه است. دلیلش نیز به روشنی به خاطر فشار رادیکالیسم و چپ در جامعه است. در برابر این روز و عقب زدن چپ، آلترناتیو تراشی های بسیاری هم از سوی رژیم و هم از سوی اپوزسیون راست اعم از سلطنت طلبان و نیروهای ملی اسلامی صورت گرفت.

 

جمهوری اسلامی که تجربه ٨ مارس با شکوه ٥٧ را داشت، تلاش کرد روز دیگری را به عنوان روز زن، تعیین کند و روز تولد فاطمه زهرا را بعنوان روز اسلامی زن برگزید. حتی آمدند و هفته ای را به نام هفته زن اعلام کردند، اما هیچ یک از این تلاشها حاصلی نداشت. مسخره تر اینکه اصلاحگرانان درون حکومت آمدند و روز ٢٢ خردادی را علم کردند که فقط خودشان ماندند و حوضشان. از سوی دیگر، سلطنت طلبان هم تکاپوهایی کردند که در رقابت با روز ٨ مارس که روز جهانی زن است، روز ١٧ دی، را روز زن در ایران جا بیندازد. اما کار به جایی رسید که حتی فرح پهلوی هم ناگزیر به شادباش هشت مارس شد و زهرا رهنور هم به مناسبت هشت مارس آش نذری!! پخت. این مثالها بخوبی جایگاه چپ در جنبش رهایی زن و هشت مارس روز جهانی زن در ایران را نشان میدهد.

* * * * *

مهين عليپور: جمهوری اسلامی که تجربه ٨ مارس با شکوه ۵٧ را داشت، تلاش کرد روز دیگری را به عنوان روز زن تعیین کند و روز تولد فاطمه زهرا را بعنوان روز اسلامی زن برگزید. حتی آمدند و هفته ای را به نام هفته زن اعلام کردند. اما هیچ یک از این تلاشها حاصلی نداشت. مسخره تر اینکه اصلاح گراهاى درون حکومت آمدند و روز ٢٢ خردادی را علم کردند که فقط خودشان ماندند و حوضشان. از سوی دیگر سلطنت طلبان هم تکاپوهایی کردند که در رقابت با روز ٨ مارس که روز جهانی زن است، روز ١٧ دی، روز زن در ایران جا بیندازد که به جایی نرسید و حتی فرح پهلوی هم ناگزیر شد هشت مارس را شادباش بگويد و زهرا رهنور هم به مناسبت هشت مارس آش نذری!! پخت. این مثالها بخوبی جایگاه چپ در جنبش رهایی زن و هشت مارس، روز جهانی زن در ایران را نشان میدهد.

 

اگر منظور شما از "روزهای ایرانی" این باشد که در آن روزها هم از زن و مقام زن و بیحقوقى های زن در ایران بتوان صحبت کرد، من فکر نمیکنم درایران ما زیاد از این روزها داشته باشیم.

 

در وحله دوم ٨ مارس یک روز بین المللی برای دفاع از حقوق زنان است. در تمامی دنیا، البته جائی که اختناق نیست، هر کسی این فرصت را پیدا میکند که به این بیحقوقی ها اشاره کند و بصورتی برای رفع آنها کمک و حمایت جلب کند. بنابراین میتوان در این روز در عرصه ای پهناورتر از ایران و با امکانات بیشتری بنفع جنبش آزادی و برابری در ایران حمایت جلب کرد و به دنیا نشان داد که تبعیض به زنان در ایران یکی از خشن ترین و عقب افتاده ترین نوع تبعیض و ستم به زن است.

* * * * *

مينا احدى : من که هيچ روز ديگر "ايرانى" براى طرح مشکلات زنان نديده ام. هشت مارس يک روز جهانى است. همانطور که مشکلات زنان جنبه عمومى و جهانى دارد. البته در ايران با بودن حکومت ضد زن اسلامى، رژيم اسلامى سعى کرد حتى خط بطلان روى هشت مارس بعنوان يک روز جهانى کشيده و روز تولد فاطمه را روز زن بنامد و حتى اينها هفته زن اعلام کردند، اما اين هفته و روز چيزى نبود جز روز و هفته حکومتى ها در دفاع از بى حقوقى زنان و در حقنه کردن اخلاقيات و قوانين اسلامى، که البته با مقاومت و مزاح ميليونى روبروشد.

 

يک نکته در مورد هشت مارس مهم است و آن اينکه اين روز تاريخا به جنبش چپ، برابرى طلبانه و سوسياليستى برميگردد و نفس جا انداختن اين روز و دفاع از هشت مارس بعنوان روز جهانى زن، خود يک موضوع جدل و مبارزه جنبش برابرى طلبانه زنان در ايران بوده است. اين روز را زنان و مردان آزاده در ايران با بجان خريدن مشکلات فراوان در مقابل روزهاى حکومت اسلامى، جا انداختند، از آن دفاع کردند و امروز اين يکى از دستاوردهاى تثبيت شده جنبش آزاديخواهانه و برابرى طلبانه زنان در ايران است. هشت مارس روز جهانى زن است و بنابر اين در کشورى مثل ايران که در آن زنان رسما و قانونا از همه حقوق انسانى خود محرومند، اهميت اين روز در عطف توجه دادن به معضلات و مشکلات زنان است.

 

زن آزاد: مسائل و مشكلات ویژه زنان در ایران کدامند، از نظر شما روی كدام مشكلات بيشتر باید انگشت گذاشت؟

 

آذر ماجدی: مشکلات زنان در ایران متنوع و بسیارند. از بی حقوقی کامل در عرصه خانواده، اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، تا حاکمیت یک فرهنگ و رژیم تا مغز استخوان زن ستیز تصویر عمومی وضعیت عمومی زنان در ایران است. قوانین حاکم در ایران زنان را حتی بعنوان شهروند درجه دوم نیز برسمیت نمی شناسد. زن طبق قوانین حکومتی مایملک مرد است و از خود نه حق و نه استقلالی ندارد. اما جالب اینجاست که وضعیت دوفاکتوی زنان با وضعیتی که قوانین و حاکمیت برای آنها تصور می کند بسیار متفاوت است. و این خود از دستاوردهای جنبش آزادی زن است.

 

علیرغم قوانین عقب افتاده قرون وسطایی اسلامی، اکنون اکثریت دانشجویان کشور دختر هستند. رژیم از طرق مختلف کوشیده است که این روند را معکوس کند، کوشیده است سهمیه بگذارد و غیره. اما هنوز موفق به این کار نشده است. حجاب اسلامی در کشور اجباری است. لیکن نیروهای انتظامی رژیم هر روزه با زنان بر سر مساله حجاب، لباس و آرایش در حال جنگ و گریز هستند. هر چند وقت یکبار یک جهاد اسلامی علیه زنان اعلام می شود و هر بار بی نتیجه به پایان می رسد و زنان روزمره حجاب اسلامی را به سخره می گیرند. آپارتاید جنسی یک وجه زن ستیز دیگر حکومت اسلامی است. در این عرصه هم رژیم هر روزه نه فقط با زنان، بلکه با کل مردم، بویژه نسل جوان درگیر می شود. هر سال قوانین سفت و سختی را برای دانشگاه ها یا اتوبوس و غیره وضع می کنند اما این قوانین عملا دو روز هم دوام نمی آورند.

 

رابطه جنسی میان خارج از ازدواج میان زن و مرد محکوم به مرگ است، اما اکنون در جامعه ایران رابطه جنسی خارج از ازدواج کاملا رایج است. ارقام بالای سقط جنین غیرقانونی یکی از شواهد این مدعا است. ازدواج های باصطلاح "سفید" یک نمونه دیگری است که وجود آن در کشوری تحت دیکتاتوری خشن اسلامی موجب بهت و حیرت است. لیکن جنبش آزادی زن، خلاصی فرهنگی و سکولاریسم و ضد مذهبی در جامعه ایران قوی و ریشه دار شده است. و چنین پدیده هایی که بهت و حیرت ناظران سیاسی، اجتماعی و باصطلاح جامعه شناسانه را موجب می شود، در میان نسل جوان ایران پدیده هایی عادی هستند. در واقع بدون این جنبش های قوی اجتماعی، ایران باید شبیه عربستان سعودی می بود. به تفاوت این دو جامعه نگاه کنید، عمق جنبش های اجتماعی آزادیخواهانه و ضد اسلامی را در ایران تشخیص می دهید.


به بخش دیگر سوال بپردازیم. روشن است که مانع اصلی در مقابل دستیابی زنان به حقوقشان رژیم اسلامی است. مبارزه جنبش آزادی زن باید بر خلاصی از این رژیم متمرکز شود. به سخره گرفتن و به مصاف طلبیدن قوانین اسلامی و ارکان اصلی این رژیم باید در دستور جنبش آزادی زن قرار گیرد. حجاب اسلامی بیرق سیاسی- جهانی این رژیم است. آپارتاید جنسی یک رکن مهم این نظام استو جنبش آزادی زن از همان ابتدا این دو رکن اصلی را هدف گرفته است. مبارزه علیه حجاب و آپارتاید جنسی باید کماکان در صدر مبارزه جنبش آزادی زن قرار گیرد. اگر توجه کنید جنبش ملی - اسلامی زنان همواره می کوشد این دو رکن را به بهانه "فرهنگ مردم" حاشیه ای کند. برای جنبش آزادی زن، اما، این ارکان دارای اهمیت سیاسی بسیار است.

* * * * *

شهلا دانشفر: مشکل پایه ای زنان و مردم در ایران خود جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاعی اسلامی آنست. قوانین اسلامی به ستمکشی زن در جامعه رسمیت داده است. حجاب هویت و پرچم این رژیم است که با آن همواره زنان و کل جامعه را مورد سرکوب و تعرض قرار داده است. همچنین تلاش رژیم برای جداسازی جنسیتی در گستره جامعه از جمله مدارس، دانشگاهها، محیط های کار، اماکن عمومی، ورزش، رشته های تحصیلی، کتب درسی، همه بخشی از همین تهاجم سازمانیافته به زندگی و معیشت زنان در جامعه در طول حاکمیت یک رژیم آپارتاید جنسی در ایران است. در پرتو آن زنان در ایران از پایه ای ترین حقوق مدنی و اجتماعی خود مثل حق طلاق، نگهداری از کودک و غیره و غیره محروم شده اند. در عرصه اقتصاد و اشتغال نیز زنان زیر بیشترین فشار و تعدی قرار دارند. در این حکومت ستم بر زن از همان کودکی و زمان رسیدن کودک به سن تکلیف ( ٨ سال ) شروع میشود. از جمله سن ازدواج برای دختران در ایران رسما سیزده سال است و حتی ازدواج دختران زیر این سن با تشخیص مراجع ذی صلاح بلامانع است و این رسما قانون تجاوز به کودک است. همچنین صیغه ( فحشای اسلامی) و تعدد زوجات در جمهوری اسلامی قانون است. دستگاه قضایی و ماشین سرکوب و جنایت حکومت هم در خدمت برپا کردن این آپارتاید جنسی قرار داشته و پاسدار این قوانین است. اینها همه مشکلات ویژه زنان در ایران و در عین حال عرصه نبرد هر روزه زنان با جمهوری اسلامی است. طبعا یک شرط مهم رهایی زن در ایران سرنگونی رژیم اسلامی است، یک شرط مهم رهایی زن در ایران جدایی مذهب از دولت و کوتاه شدن دست آن از سر جامعه است. در عین حال همین امروز میتوان با خواستهای فوری ای جلو آمد و آنها را پرچم مبارزات خود قرار داد. خواستهایی چون لغو حجاب اجباری و ممنوعیت حجاب کودکان، لغو هر نوع جدا سازی جنسیتی در محیط کار، تحصیل، ورزش، تفریح و در اماکن عمومی و در کل جامعه، لغو کلیه قوانینی که حقوق مدنی زنان را نقض میکند، برخورداری زن و مرد از حق برابر و بدون قید و شرط طلاق، لغو صیغه و تعدد زوجات، برابری زن و مرد در زمینه اقتصادی و اشتغال و شمول یکسان آنان از قوانین کار و بیمه های اجتماعی، برسیمیت شناسی حق زنان برای شرکت زنان در همه رشته های ورزشی و حضور در استادیومهای ورزشی، انحلال کلیه نیروها و نهادهای پلیسی و سرکوبگر نظیر گشتهای ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و غیره و نیز لغو فوری طرحهای ارتجاعیی چون لغو طرحهای محرم سازی مدارس و وابسته کردن آنان به حوزه های علمیه، قانون ازدواج با دختر خوانده و طرح "جامع جمعیت و تعالی خانواده" از جمله خواستهای فوری است که همین امروز نیز از موضوعات داغ اعتراض و مبارزه در میان فعالین جنبش رهایی زن در ایران است و حول آنها اعتراضات و طومارهای اعتراضی جمع شده است. اینها همه میتواند رئوس قطعنامه های ما برای طرح خواستهای فوری مان در هشت مارس امسال باشد .

* * * * *

مهين عليپور: مشکل اصلی زن در ایران یعنی ایران تحت حاکمیت یک آپارتاید اسلامی جنسی این است که زن شهروند درجه دوم هم محسوب نمیشود و منزلت و جایگاهی به مراتب پايين تر از مردان دارد. مشکل کلی زنان در ایران هزار و یک بیحقوقی قانونی، فرهنگی و عرفی است که دست و پای زنان را میبندد و اختیار براى حق انتخاب در زندگی را از آنها میگیرد. مشکل زنان در ایران این است که قوانین متحجر، عقب افتاده و قهقرائی شریعه از طریق حکمیت یک آپارتاید جنسی اسلامی شامل حالشان میشود.

 

مشکل اصلی زن در ایران این است که بطور سیستماتیک و علنی و قانونی مورد تبعیض جنسیتی قرار میگیرند. مشکل اساسی زنان در ایران وجود یک حکومت آپارتاید جنسی ٣۵ ساله در ایران است.

* * * * *

مينا احدى: از نظر من مهمترين و اصلى ترين مشکل زنان در ايران وجود يک حکومت مذهبى و اسلامى است که مانيفست آن ضديت با زنان است. در ايران سى و پنج سال است که يک جنگ تمام عيار عليه زنان از سوى حکومت اسلامى به پيش برده ميشود. با حجاب اجبارى، با سنگسار، با قوانين ضد زن اسلامى با جدا سازى جنسيتى و آپارتايد جنسيتى و با تحقير و توهين روزمره به زنان از مساجد و منابر و رسانه هاى حکومتى.

 

مسائل و مشکلات زنان در ايران بسيار زياد هستند. حکومتى که زن را انسان حساب نميکند، قوانينى که همه عليه زنان هستند، و سنتهايى که در جامعه عملا بر زن ستيزى حکومتى تکيه کرده و زندگى زنان را سخت تر ميکنند.


اگر ليستى از مشکلات را بخواهم رديف کنم، زنان در ايران با مشکل حجاب اسلامى، جدا سازى جنسيستى، فقر و ندارى، دستمزد نابربر به ازاى کار برابر با مردان، بى تامينى مالى و اجتماعى و اقتصادى، جدا سازى جنسيىتى، نداشتن حق طلاق، حق حضانت فرزندان و هزاران مشکل اين چنينى روبرو هستند. نکته مهم اينست که رژيم هر سال هم قوانين و مقررات جديدى براى حمله به موقعيت زنان تدارک مى بيند.

 

زن آزاد: اگر همه اين واقعيت را قبول داشته باشيم که مسبب و بانی همه نابرابری ها علیه زنان در ايران، حكومت اسلامی است، آیا مبارزه برای تغییر این قوانین تا زمانی كه این حكومت در قدرت است متصور است؟ .

 

آذر ماجدی: تغییر قوانین کشور با سرنگونی رژیم اسلامی همزمان خواهد بود. اما تغییر جامعه و عقب راندن مرزهای سنتی و حقوقی امری امکانپذیر است و در جامعه ایران فی الحال رخ داده است. در پاسخ به سوال بالا به نمونه هایی اشاره شد. اعتراض توده ای علیه این رژیم سیاه ارتجاعی تنها راه خلاص شدن از این قوانین و سنت های عقب مانده و ارتجاعی است. با تحرکات اعتراضی مردم موفق می شوند که شرایط را در عمل تغییر دهند و در عین حال راه سرنگونی رژیم اسلامی را هموار کنند.

* * * * *

شهلا دانشفر: ممکن بودن و متصور بودن آن بستگی به نیروی اعتراض و مبارزه ما دارد. یک نمونه حجاب نشان میدهد که هم متصور است و هم میشود این کار را کرد. اینها تمام نیرویشان را بسیج کردند. به قول خودشان ٢٦ نیرو و کل بساط نیروی انتظامی شان را بسیج کردند، انواع و اقسام طرحها را به اجرا گذاشتند و این هم آخر و عاقبتشان است و عملا از حجاب که پرچم این حکومت است چیزی بر جای نمانده است. جامعه باید از خود دفاع کند. نمیتوان نشست و تسلیم تهاجمات هر روزه رژیم اسلامی شد. جنگ هر روزه زنان و کل جامعه علیه قوانین ارتجاعی اسلامی و تبعیض علیه زن، در طول سی و چند سال حاکمیت این رژیم، نه تنها جنگ برای بقا بلکه جدال برای جامعه ای بهتر است. در جریان همین جدال و کشاکش زنان و مردم معترض توانسته اند، طرحها و قوانینی را عقب بزنند و بایگانی کنند. نتیجه همین جدال است که امروز ما از وجود یک جنبش قوی رهایی زن در ایران صحبت میکنیم. جنبشی که چپ است. رادیکال است. سکولار و انسانی است. جنبشی که جهانی فکر میکند و تصویرش پیشروی های جهان امروز است و از همین رو من این جنبش را، جنبش نوین رهایی زن میخوانم. به اعتقاد من هر قدم از عقب نشینی ای که در دفاع از حقوق زن، بتوانیم به این رژیم تحمیل کنیم، قدمی در تضعیف حکومت اسلامی است. در هر حال در جمهوری اسلامی بحث از تغییر قوانین فراتر است. بحث بر سر عقب زدن قوانین و تحمیل خواستهای خودمان با قدرت اعتراض و مبارزه است.

* * * * *

مهين عليپور: من نه تنها قبول دارم که مسبب اصلی بیحقوی زنان در ایران وجود جمهوری ضد زن اسلامی است بلکه آزادی و رهائی زن در گرو نابودی و از بین رفتن جمهوری اسلامی در ایران است.

 

حدود ٣۵ سال است که زنان در یک مصاف روبرو با این آپارتاید جنسیتی روبرو هستند. مبارزات اجتماعی زنان در ایران به گستردگی جغرافیای ایران است. در هر گوشه و کنار هر روزه ما شاهد این مصاف هستنیم. ما نمیتوانیم منکر آن باشیم که فرمان و مکانیزم این مبارزه روزمره در دستان زنان نیست. زیرا که خط قرمزهائی که جمهوری ضد زن اسلامی برای زنان در ایران کشیده است از پیکر خود زن شروع میشود تا به تمامی عرصه ها در جامعه. منظور من یعنی با حجاب اجباری تا به صد ها بیحقوقی در خانواده و بازار کار و غیره است. برای پاسداری از این خط قرمزها هم قانون وضع کرده اند. اگر کسی کوچکتری اعتراضی داشته باشد هزارو یک مورد مجازات در انتظارش است. پس طبیعتا زن در زندانی به بزرگی ایران که پر از خط قرمزهاست زندگی میکند و اعتراض و تخطی از این ممنوعیتها هم برای زن در بسیاری از موارد یک حرکت عادی و طبیعی و جز لاینفک زندگیش میشود.

 

منظور من از این تفسیر این است که اعتراض روزمره زنان به قوانین و نرمهای ضد زن و تغییر پس از آن میتواند امری عادی برای آنها باشد. مسلما این اعتراضات باعث تغییراتی هم میشود. چطور میتوان منکر تغییرات مثبتی شد که خود زنان و یا جنبشهای مدافع حقوق زنان در ایران بزور کسب کرده اند. اینها دستاوردهای روزانه مصاف زنان با یک آپارتاید جنسی است. ما معتقدیم که رهائی زن در گرو سرنگونی این حکومت ضد زن است ولی خواهان هر نوع تغییر مثبت و بهبودی در زندگی روزمره زنان در ایران هم هستیم و برای آن هم از طریق مبارزات خود تلاش میکنیم. این را باید بدانیم که جمهوری ضد زن اسلامی خواهان هیچ رفرم و یا تغییر مثبتی خارج از قوانین و نرمهای خود نیست و این تغییرات را زنان بزور از حلقوم این آپارتاید جنسی در میاورند. در مسیر رسیدن به این هدف نهائی یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی. هرچقدر کمتر قربانیان سنگسار، اعدام و قوانین ضد زن اسلامی داشته باشیم حتما برای ما اهمیت زيادى خواهد داشت.

* * * * *

مينا احدى: مبارزه عليه اين قوانين و عليه رژيم اسلامى از روز اول که اين حکومت آمد و اولين فرمان و دستورات عليه زنان را صادر کرد، آغاز شده است. اولين فرمان خمينى عليه زنان " يا روسرى يا توسرى" بود که هزاران زن را به خيابان آورد و از همان زمان يک تودهنى محکم به حکومت اسلامى زده شد. مبارزه عليه حکومت اسلامى و عليه زن ستيزى اين حکومت همزاد حکومت بوده و همواره در ايران در جريان بوده است. نکته مهم بنظر من اينست که در ايران ما با يک وضعيت جالب روبرو هستيم، در حاليکه هنوز حکومت اسلامى سرنگون نشده، اما در اعماق جامعه و تا آنجا که به موقعيت زنان برميگردد، يک پس زدن ميليونى قوانين و سنتها و فرهنگ و اخلاقيات زن ستيز اسلامى را در بطن جامعه شاهديم. بنظر من حکومت اسلامى در زمينه تحميل حجاب اسلامى به زنان کاملا شکست خورده است. اينروزها ديگر آخوند و حزب اللهى و نيروهاى سرکوبگر حکومت جرات ندارند به زنان تذکر دهند چرا که تعدادى از اينها از دست زنان کتک خوردند و خونين و مالين شدند و عکس اشان را نيز در رسانه هاى حکومت انداختند.

 

از نظر من رژيم در عرصه سنگسار شکست خورده و دو فاکتو جنبش برابرى طلبانه زنان موضوع سنگسار را به يک امر ممنوعه در ايران تبديل کرد.

 

در زمينه رابطه زن و مرد، پرده بکارت، روابط جنسى قبل از ازدواج رسمى و جدا سازى جنسيتى و زنانه مردانه کردن همه جا، رژيم شکست خورده است. اينها همه نمونه هايى هستند که نشان ميدهند زنى که با يک حکومت فاشيست و ضد زن اسلامى روبرو است، دست روى دست نگذاشته و منتظر سرنگون شدن اينها نشده تا از حقش دفاع کند. بلکه جنگيد و در همه عرصه ها با مشکلات فراوان حکومت و قوانين و سنتهاى آنرا به چالش گرفته و در موارد زيادى حکومت را وادار به عقب نشينى کرد و اين مهم است.

 

زن آزاد: آيا مبارزه برای حقوق زن امری زنانه است؟

 

آذر ماجدی: پاسخ به این سوال یک نه محکم است. خود جامعه ایران نشان داده است که مبارزه برای حقوق زنان یک امر اجتماعی است و مردان در این مبارزات سهیم هستند. جنبش حقوق زن در ایران بیش از هر جامعه دیگر یک جنبش مختلط است. شرایط جامعه عملا زن و مرد را در این مبارزه درگیر کرده است.

* * * * *

شهلا دانشفر: همانطور که اشاره کردم ایستادن در مقابل آپارتاید جنسی رژیم اسلامی و جنگ هر روزه با تعرضات این رژیم جنبشی سیاسی و یک عرصه مهم به چالش کشیدن رژیم اسلامی و فاکتوری مهم در تغییر توازن قوا و تحولات سیاسی جامعه است. از همین رو پیشروی های این جنبش، پیشروی کل جامعه است و مستقیما در زندگی و فضای سیاسی جامعه تاثیر میگذارد. به این ترتیب مبارزه برای حقوق زن نمیتواند امری صرفا زنانه باشد و هیچگاه هم چنین نبوده است. خصوصا در ایران مردم در تجربه زندگی هر روزه خود این را دریافته اند، که در پرتو تعرض به زن و آپارتاید جنسی، چه تعرض وسیعی به کل جامعه و زندگی و معیشت توده مردم شده است. از همین رو مبارزه علیه تبعیض علیه زن، امر کل جامعه است.

* * * * *

مهين عليپور: من فکر میکنم که همگان این را قبول داشته باشیم که یک جامعه ای که انسانها در آنجا خوب زندگی میکنند یعنی جائیکه نه تنها همگان یک رفاه نسبی دارند بلکه آزادی بیان هم وجود دارند. در هیچ کجا شما نمیتوانید ببینید که کودکان شبانه گرسنه نخوابند و همگی بمدرسه بروند و تحصیل رایگان هم داشته باشند ولی کارگر اسیر استثمار وقربانی مشکل اقتصادی باشد. جامعه ای سالم و مرفه شامل همه اقشار و افراد خواهد شد. از آنجائیکه زنها در بسیاری از جوامع منجمله ایران قربانی یک ستم مضاعفند و وضعیتشان بدتر از مردها در ان جامعه است پس میتوان آزادی و رفاه زن را یک معیار برای آزادی و برابری در هر جامعه ای تلقی کرد.

 

پس بدین سبب میتوان گفت که مبارزه برای رهائی زن یک امر زنانه نیست. در جامعه ای که زنان در تمامی مناسبات سیاسی، اجتماعی و سیاسی برابر نباشند آن جامعه شرایطی مناسب و انسانی برای دیگران هم نخواهد داشت. پس میتوان نتیجه گرفت که مبارزه برای زنان یک امر انسانی و متعلق بهمه است. اگر زنان در یک جامعه آزاد و برابر باشند مطمئنا شرایط مناسب و انسانی برای کودکان، جوانان، کارگران و بقیه هم وجود خواهد داشت.

* * * * *

مينا احدى: ابدا. تعرض به زنان، بخشى از تعرض سيستمها و حکومتها به حقوق کل جامعه و همه مردم است. بويژه در ايران تحت حاکميت جمهورى اسلامى ايران و با سى و پنج سال تجربه خونين همه شاهد هستند که تعرض به زنان، تحميل بى حقوقى به زنان بخشى از پروژه تعرض به کل جامعه و تعرض به حقوق و حرمت همه انسانها است. تاريخا هم در ايران با روى کار آمدن جنبش اسلامى و حکومت اسلامى، تعرض به يک انقلاب و پس زدن مردم انقلابى با تعرض به زنان آغاز شد و سپس به تعرض به کردستان و يا کارگران و همه مردم منجر شد.

درست است که زنان بعنوان اولين قربانيان حکومت ا سلامى شروع به مبارزه کرده و در مجموع در همان روزهاى اول روى کار آمدن حکومت پشتيبانى چندانى، متاسفانه از کل جامعه نديدند، درست است که مردسالارى و زن ستيزى وحشتناک حکومت اسلامى براى برخى مردان يک تکيه گاه است و مردانى عملا به اين زن ستيزى لم داده و فشار و مشکلات بيشترى را براى زنان باعث ميشوند، ولى مبارزه عليه زن ستيزى اسلامى ابدا در چهارچوب مبارزه زنان باقى نمانده و زن و مرد اکنون عليه اين فرهنگ و اخلاقيات و عليه اين حکومت مبارزه ميکنند. چرا که در عين حال همه مى بينند که زن و مرد در اين سيستم و در اين حکومت بى حقوق و تحت ستم هستند و همه بايد براى رهايى از اين خفقان و سرکوب دست به دست هم دهند.

 

زن آزاد: زنان در ايران چطور می توانند در دل همین اوضاع برای حقوق برابر مبارزه كنند؟

 

آذر ماجدی: امر تشکل اساسی است. تشکیل سازمان های زنان امری مشکل است و با اذیت و آزار رژیم روبرو می شود. اما تشکیل جمع های زنان در محیط کار، دانشگاه و مدارس و در محل زیست امری کاملا ممکن است. باید کوشید چنین جمع هایی را تشکیل داد و در آنها درباره مسائل بحث کرد و حرکاتی را سازمان داد و کوشید با جمع های دیگر ارتباط برقرار کرد. بطور مثال برای ٨ مارس می توان در چنین جمع هایی تصمیم به برگزاری جلسات گرفت یا تصمیم به تجمع در یکی از میادین اصل شهر یا در مقابل دانشگاه یا غیره نمود. می توان در این محل جمع شد. و بنا به ارزیابی از شرایط پلاکاردهایی را در زمینه حقوق برابر بلند کرد. یا شعار داد و یا حتی صرفا در محل تجمع کرد. اینها مسائلی است که فعالیت و دست اندر کاران در محیط بهتر می توانند ارزیابی کنند. اما مساله تشکل و تجمع یک امر حیاتی است.

* * * * *

شهلا دانشفر: به راه انداختن کارزار های مبارزاتی علیه تعرضات هر روزه رژیم اسلامی و قوانینش، دامن زن به جنبشی مطالباتی و گردآمدن حول خواستهای فوری ای که همین امروز موضوعات اعتراض زنان در جامعه است و در سئوال قبل به رئوسی از آن اشاره کردم، ایجاد نهادها و تشکلهایی در دفاع از حقوق زن، استفاده از مدیای اجتماعی و درست کردن گروههای اعتراضی فیس بوکی بر سر موضوعات مختلف مربوط به ستم کشی زن و بسیج نیرو برای مبارزه سراسری گسترده بر سر خواستهای فوری زنان، انتشار نشریات اینترنتی در رابطه با ستم کشی زن و برپا کردن گفتمانی وسیع حول خواستهای سراسری زنان، برپایی آکسیونهای کوتاه مدت برسر خشونت علیه زن و موضوعاتی از این دست، حجاب برگیران و حمایت سازمانیافته از این اعتراض در برابر سرکوبگران حکومت در سطح محلات و در تمام شهرها، طومارهای اعتراضی علیه طرحهای ارتجاعی ای چون قانونی شدن ازدواج با فرزند خوانده، طرح "تعالی خانواده"، باز شدن در استادیوم ها به روی زنان و از این طریق شکل دادن به کمپین های اعتراضی همه و همه اشکال مهمی از اعتراض و مبارزه در عرصه جنبش رهایی زن همین امروز است. با چنین مبارزاتی است که میتوان همه طرحهایی سرکوبگرانه رژیم را عقب زد. میتوان حق و حقوقی را تحمیل کرد. نکته مهم در این مبارزه جلوی صحنه آمدن صفی از رهبران رادیکال و چپ در جلوی این مبارزات است. رهبرانی که با اتوریته اجتماعی خود بتوانند یک نیروی وسیع اجتماعی را پشت خود بسیج کنند. گرامیداشت هشت مارس روز جهانی زن یکی از همین قدمهای مهم مبارزاتی است. 

* * * * *

مهين عليپور: در ایران ما شاهد یک مصاف دو جانبه بین زنان و جمهوری اسلامی با تمام دم و دستگاههای قضائی، اجرائی و اخلاقی اش هستیم. بنظر من زنان در ایران روزانه و هر لحظه این مصاف را پیش میبرند. این از طریق عبور و مخالفت با خط قرمز هائی است که جمهوری ضد زن اسلامی بدور بدن خود زن کشیده تا به تمامی عرصه ها در جامعه. بنابراین با اعتقاد راسخ باید گفت که زنان یک مبارزه تنگاتنگ را روزانه به پیش میبرند. ولی این مبارزه و این اعتراضات باید به کانال و مجرای درستی بریزد که با هم ادغام شود و صفی رساتر و قویتر را علیه آپارتاید جنسی در ایران بسازد. زنان باید با آگاهی تیز هوشنانه مسیر و جهت مناسب را برای مبارزات روزمره شان پیدا کنند. زنان در ایران باید دستاوردهای اعتراضاتشان را هم جهت و هم سو با جنبش هائی بسازند که اعتقاد دارند که رهائی زن در ایران در گرو سرنگونی جمهوری اسلامی است. زنان در ایران باید جنبشهای معتقد به این راه حل را قویتر و یاری دهند. بطور مثال از همین نشریه یعنی نشریه زن آزاد و جنبشش حمایت کنند و آن را مال خود بدانند. در ایران زنان میتوانند هسته های خود را بسازند و نه تنها کانالهای خود را برای اعتراض در ایران بلکه یک ارتباط دو جانبه ای را با دنیای خارج و جنبش های مدافع حقوق زنان بسازند. زنان باید نقش و رل اساسی خود را در جنبش های مردمی در ایران بیابند و تن خود را به جنبش های مدافع حقوق دانشجویان، کارگران، حقوق کودکان و علیه اعدام و برای رهائی زندانیان سیاسی بزنند. جنبش زنان باید نه تنها قسمت مهمی از جنبش مردمی در ایران بشود بلکه رنگ و بوی خود را از طریق مطالبات انسانی و برابری طلبانه اش به جنبش مردمی بزند.

* * * * *

مينا احدى: در ايران آزادى بيان و تشکل و تجمع وجود ندارد و بهمين دليل زنان از امکان تشکيل سازمانهاى مدافع حقوق زن و يا برگزارى ميتيبنگ و تجمع و نهادهاى مدافع حقوق زن عملا محروم هستند. اين يک معضل مهم براى فعالين مدافع حقوق زن است. معمولا فعاليتهايى اين چنينى با زندان و محروميت اجتماعى و يا جريمه پاسخ ميگيرد. همچنين در ايران مبارزه با مشکلات زنان بسيار سخت و طاقت فرسا است. نبود امکانات اجتماعى مثلا خانه زنان و يا مراکز دفاع از زنان، مراکز مشاوره و غيره، يک معضل مهم است که فعالين مدافع حقوق زن بايد آنرا نيز در نظر داشته باشند.

 

در ايران با وجود اينکه زنان در بسيارى از عرصه ها فعال هستند و از حق خود دفاع ميکنند، ولى کماکان ما با چهره هاى علنى و معروف در دفاع از حقوق زنان در ايران روبرو نيستيم. هر چه هست اصلاح طلبان دولتى و کسانى هستند که با اسلام و مذهب و حکومت اسلامى به نوعى کنار آمده و نقدى به اسلام سياسى و يا مذهب اسلام و زن ستيزى آشکار مذاهب و اسلام ندارند.

 

بنظر من در دل اوضاعى که جمهورى اسلامى در ايران ساخته، زنان بايد سعى کنند، با چهره و خواستهاى خود به ميدان آمده و از دستاوردهايى که به همت اعتراض و مبارزه ميليونها زن به دست آورده اند، دفاع کرده و در عين حال سعى در ايجاد تشکل و جمع هايى بکنند که مبارزات زنان را رهبرى کرده و آنرا به پيش ببرند.

 

کلاسهاى آموزشى، راههاى مقابله با مردسالارى در مراکز کار و فعاليت اجتماعى و در خانه ها و در روابط شخصى و راههاى مقابله عملى با زن ستيزى اسلامى در جامعه و در سطح قوانين، فعاليتهايى هستند که کمابيش در ايران در جريان است. اين مبارزات و فعاليتها را بايد بيش از پيش گسترش داد. *


درج در نشريه زن آزاد شماره ٣۴ و ٣۵

 

fitnah.movement@gmail.com