جایگاه زنان در دنیای سرمایهداری هنوز جایگاهی است که زن
در آن از کمترین حقوق برخوردار است. این جایگاه بنا بر
کشوری که زنان در آن اسکان دارند تا حدودی فرق میکند اما
در نهایت امر تمامشان با یک سری مسائل و مشکلات دست به
گریبان هستند. در اروپای غربی و مخصوصا کشورهای
اسکاندیناوی با اینکه از لحاظ جایگاه، زن و حقوقی که برای
زنان قائل هستند جزو کشورهای اول دنیا هستند اما باز هم
زنان مورد ظلم و ستم و بیحقوقی قرار دارند و نمیتوانند
صدرصد احساس امنیت داشته باشند. در این مقوله آمار و ارقام
حرف اول را میزند اما در اینجا بحثی از آن را به میان
نمیآوریم چون آمار و ارقام مورد صحبت ما نیست و همیشه هم
کاملا قابل اعتماد نیست. نه به این معنا که دروغ میگویند،
نه، به این دلیل که مشکلاتی که زنان جوامع با آن دست به
گریبان هستند همیشه گزارش نمیشود و بسیاری از زنان به
دلایل گوناگونی که به آن خواهیم پرداخت لب از لب باز نکرده
و گاهی حتی خودشان نمیدانند که این مشکلات ناشی از
بیحقوقی در کشورشان است.
زنان در جامعه سرمایهداری صرفا نباید مورد تعرض، خوشونت و
یا تجاوز قرار بگیرند تا بتوان پی به مشکلات و فشارهای
روحی آنان برد. زن در جامعه ى آزادی که شعارش، "حق با زنان
است" هم مورد شدیدترین فشارهای روحی و جسمی است. زنی که
قدرت دفاع از خود را در مقابل حرف همسر یا امر و نهی همسر
خود ندارد، زنی که در این جامعه شاغل است و از ترس از دست
دادن شغلش باید چند برابر توانش کار کند و از قرار معلوم
حتی دستمزدی که برای مردان همکارش در نظر گرفته شده، نمی
گیرد، زنی که با توجه به روحیات و قدرت جسمانیش مجبور است
مدیریت زندگی را به دست بگیرد و ... اینها تماما بیان
کننده این حقیقت هستند که زن در جامعه سرمایهداری هنوز زن
است و نگاهی که حکومت و مردم به او دارند نگاهی غیر انسانی
است. در کشورهای پیشرفته و امن دنیا هم با کمی تفاوت این
امر همانطور که گفتم صادق است اما راه حل این قضیه چیست؟
تا زمانی که زن به عنوان یک کالای تجاری در دنیا مطرح است
و تا زمانیکه زن و وظایف زنانهاش در فرهنگ و عرف جامعه در
ذهنها وجود دارد، تا زمانیکه فروش یک کالا بسته به تبلیغی
که میکند دارد و در آن تبلیغ حضور یک زن نیمه برهنه، زیبا
و خوش اندام تا حدود زیادی تضمین کننده فروش بهتر کالاست،
نمیتوان انتظار داشت که نگاه مردم عادی نیز به زن تغییر
کند. تا زمانیکه نگاه مردان یک جامعه به زن و جسم وی نگاهی
خریدارانه است و این مستقیما به فرهنگ جامعه سرمایهداری
بر میگردد، نمیتوان انتظار چیزی غیر از این را داشت.
مشکل اول که همان جامعه سرمایهداری است تا زمانی که وجود
دارد و با موشکافی روانی مردم یک جامعه برای تاثیرات خود
استفاده کرده و نگاه و تفکر آنها را آنگونه که خودش
میخواهد تغییر میدهد و مردم یک جامعه بدون اینکه خود
بدانند آنگونه نگاه میکنند که حکومت سرمایهداری
میخواهد، نباید لحظهای از اعتراض و مبارزه عقب نشست. تا
زمانیکه جامعه سرمایهداری وجود دارد، راسیسم، ظلم علیه
کارگر، تبعیض جنسیتی، تجاوز، کودک آزاری و میلیونها مشکل
دیگری که امروزه وجود دارد پا برجا خواهد بود اما در هر
کشوری متناسب با خودش.
البته این امر حائز اهمیت است که با توجه به مناسبات جامعه
سرمایهداری، مردم آزاديخواه در مقابل این مهم ساکت
ننشستهاند و مبارزات خود را در سطحی وسیع و چشمگیر ادامه
میدهند. بسیاری از حقوقی که در برخی از کشورها در حال
حاضر شاهد آن هستیم نتیجه مبارزات انسانهایی است که از
شرایط و مناسبات جامعه رضایت نداشته و هر کدام در حیطه و
زمینهای که در آن مورد ظلم قرار گرفته و یا شاهد آن هستند
دست به اعتراض زدهاند. حقوق و رفاهی که در این کشورها تا
حدودی مورد قبول واقع شده به دلیل انسانی بودن حکومت نیست،
بلکه نتیجه همین مبارزات انسانهای آزادیخواه است که به
طور قطع جامعه سرمایهداری را مجبور به پذیرش برخی از این
امور کرده است و بدون شک این پایان مبارزات نیست و نخواهد
بود. این مبارزات همانگونه که شاهد هستیم هر سال آنقدر
وسیعتر و گستردهتر میشود که هیچ بعید نیست همین مبارزات
که باعث به چالش کشیدن نفس کاپیتالیسم است باعث بروز
انقلاباتی شود که منجر به نابودی سرمایهداری شود.
زنان با توجه به شرایط و مشکلات عدیدهای که دارند هرگز
این صحنه را خالی نکردهاند و با شور هر چه تمامتر در حال
مبارزهاند و مردان آزادیخواه نیز در کنار زنان دست به
مبارزه زدهاند.
در این مقاله به طور کلی به زنان و رابطه کاپیتالیسم با
بیحقوقی زنان پرداختم و سعی دارم در مقالات بعدی به
مشکلات جزئیتر زنان در کشورهای مختلف بپردازم. *
مندرج در نشریه زن آزاد شماره
۴٠ |