ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 

 

 

زندگی یک زن در حكومت اسلامی

 

فرح صبری از ایران

 

 

 

"پانزده ساله بودم که شوهرم دادند وقتی هنوز خیلی مفهوم شوهر داشتن را نمیدانستم. اما هرگز فکر نمیکردم تا این قدر شوهرداری هولناک باشد. بچه تر که بودیم تو کوچه عروس بازی میکردیم و هر وقت نوبت من میشد که عروس بشوم کلی ذوق میکردم ولی نمیدانستم این بازی بچه گانه کابوس زندگیم میشود. از همان شب اول عروسی با کتک خوردن از شوهر آشنا شدم فهمیدم هر وقت عصبانی شود میتواند مرا کتک بزند و این همان نشانه ی مردانگی او بود. هیچکس را برای پناه بردن نداشتم بچه ی اولم را بخاطر کتک هایی که خوردم سقط کردم و در هفده سالگی دخترم بدنیا آمد بعد از اینکه دخترم را از شیر گرفتم مادر شوهرم بچه را نگهمیداشت تا من سر کار بروم و من دریک تالار روز مزدی  میکردم. برنج پاک میکردم مرغ ها را تمیز میکردم سالن را تمیز میکردم ظرف می شستم و از این جور کارها ولی دلم نمیخواست سرکار بروم، دوست داشتم پیش بچه ام بمانم چون کار کردن برای من هیچ فایده ای نداشت. پولهایی که میگرفتم را باید به شوهرم میدادم و من نمیتوانستم بدون اجازه ی او چیزی بخرم. شوهرم در یک دامداری کار میکرد و هراز گاهی هم بیکار میشد و خیلی هم برای کار کردن تقلا نمی کرد فقط حواسش جمع بود که من بیکار نباشم، اسمش اینه که شوهر کردیم پشتیبان داشته باشیم.

 

 دخترم که به مدرسه رفت گفتم سرکار نمیرم اولش کلی کتک خوردم تا اینکه راهش رو پیدا کرد و برای اینکه بیکار نمانم از کارخانه، کار در خانه گرفت و من باید برای درست کردن قطعاتی که باید سرهم شود تا نیمه شب بیدار بمانم و کار کنم . تا اینجا که زندگی من با پختن و شستن و کار و کتک خلاصه شده و هیچ راه فراری ندارم! "راه فرار" واژای است که بسیاری از زنان در ایران به آن می اندیشند چرا که تحت قوانین پوسیده و ارتجاعی جمهوری اسلامی زنان همانند بردگانی زنجیر شده در روابط خانوادگی گرفتار شده اند و برای فرار از قیومیت و سرپرستی شوهرانشان هیچ راهی ندارند.هیچ قانونی از زنان در برابر شوهرانشان دفاع نمیکند و در جامعه ای که خشونت علیه زنان کاملا نهادینه شده است، کم نیستند مردانی که با تکیه بر قوا نین ضد زن حاکم نهایت خشونت را بر علیه زنان به کار می بندند.

 

  زنان در روابط خانوادگی نه تنها برده ی جنسی مردان به حساب می آیند بلکه باید همانند یک نیروی کار به خدمت در آمده ی مردان برای آنها منبع در آمد باشند و همین امر به جایی ختم میشود که زنان توسط شوهرانشان به تن فروشی وادار میشوند. زنان بدون اجازه ی مردان حق کار کردن ندارند و از همین رو، زن حق بهره برداری از در آمدی که کسب می کند را نیز نخواهد داشت و در این میان نداشتن حق حضانت بر فرزندان دست زنان را برای هرگونه مقابله کاملا کوتاه کرده است  و هزاران زن از ترس دور شدن از فرزندانشان به یک زندگی پر از درد و رنج تن می دهند، چرا که  کودکان به اولین حربه ی مردان در برابر مادران تبدیل شده است. گویی تمام خشت های این جامعه را به گونه ای ساخته اند که زنان را به بردگانی زرخرید بدل سازد. و جنگ زنان علیه مناسبات ضد زن اسلامی تنها به خیابان ختم نمیشود و در کنج هر خانه ای با تحمل شکنجه های روحی و جسمی به امید داشتن فردایی بهتر تلاش میکنند اما پر پیداست بدون داشتن یک قدرت و تشکل همگانی بر دردهای مشترک مان فائق  نخواهیم آمد. باید دست به دست هم دهیم و به تاریخ جوامع ضد زن پایان دهیم و ما برای اینکه بتوانیم همانند یک انسان زندگی کنیم چاره ای جز مبارزه ای سراسری و بی امان نداریم.

 

مندرج در زن آزاد شماره ۱۱

 

 

 

fitnah.movement@gmail.com