ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 

 

 

"علت انفعال زنان کارگر" در تشکلهای کارگری!

شهلا دانشفر

 

 

در سایت ایلنا گفتگویی با خانم لیلا بهاری از کارگران کارخانه مخابراتی "نیک برش" تحت عنوان "علت انفعال زنان کارگر" در تشکلهای کارگری آمده که به نظرم موضوع قابل بحث و توجهی است. در این گفتگو خانم بهاری میگوید: "زنان کارگر همواره از لحاظ فکری درگیر مسائل خانه و فرزندان خود هستند و در شرایط فعلی که واحدهای کارگری به ندرت مهدکودک دارند این مشغولیت فکری دوچندان می شود." او در پاسخ به سئوال ایلنا، علت اصلی این معضل را عدم آگاهی زنان از حقوق قانونی و پذیرفتن محدودیت های اعمال شده از سوی کارفرمایان عنوان مى کند. او میگوید:" بیشتر زنان کارگر متوجه تضییع حقوق خود در محل کار نیستند، چرا که عرف جامعه به آنها قبولانده شرایط موجود تغییر پذیر نیست و بدین ترتیب تبعیض‌های شغلی به آنها تحمیل شده است." لیلا بهاری در قسمت دیگری از سخنانش در مورد اینکه در بیشتر خانواده‌ها پدرها بطور معمول خود را درگیر نگهداری فرزندان نمی کنند و در نتیجه بعد از اتمام وظایف زن در محل کار، شیفت دوم کار او یعنی رسیدگی به امور منزل و فرزندان آغاز میشود به عنوان مانعی که زن نتواند توان جسمی و ذهنی برای فعالیت در تشکلهای کارگری داشته باشد، سخن میگوید. در آخر نیز او چنین نتیجه میگیرد:" اعتماد به نفس کارگران زن بسیار پایین تر از همکاران مردشان است و همین مساله باعث شده نسبت به حقوق خود آگاهی نداشته باشند و تمامی محدودیت‌ها و کمبودها را طبیعی و فشارهای مضاعف کار منزل و فرزندان را وظیفه شان قلمداد کنند."


لیلا بهاری در این گفتگو همچنین به نابرابری دستمزدهای کارگران زن و مرد اشاره کرده و میگوید:" در واحدهای بزرگ دستمزدها و بیمه‌ها یکسان است اما تبعیض ها خود را در مزایا نشان می دهد، کارفرما هنگام دادن پاداش یا عیدی، به کارگران مرد رسیدگی بیشتری می کند. این مساله زمانی پررنگ تر است که کارگر زن مجرد و یا بدون فرزند باشد." به گفته وی اعمال تبعیض در پرداخت مزایا در محیط های کارگری به عرف تبدیل شده و کارگران زن نیز پذیرفته اند که کارگران مرد باید مزایای بیشتری دریافت کنند. سپس او چنین توضیح میدهد:" تفاوت دستمزدها در واحدهای کوچک و دور از کنترل نهادهای نظارتی شایع است و کارگران زن با دستمزدهایی بسیار پایین تر از مزد مصوب و بدون بیمه مشغول به کارند. از نظر او علت اصلی ادامه این وضعیت، عدم خودباوری زنان و انفعال آنها در مقابل وضع موجود است.


در این گفتگو همانطور که اشاره کردم بحث بر سر "علت انفعال زنان کارگر" در تشکلهای کارگری است. در پاسخ به آن نیز اگر چه بعضا حقایق تلخی مورد اشاره است، اما هنوز به ریشه های اصلی این معضل دست نمی برد.


معضل چیست؟
ریشه همه مصائبی که در سخنان خانم بهاری به آنها اشاره شده است، بطور واقعی حاکمیت رژیم آپارتاید جنسی در ایرانست که زن ستیزی خصلت و هویت آن و حجاب و جداسازی جنسیتی پرچم آنست. بر اساس قوانین ارتجاعی اسلامی، از جمله قانون اساسی، قانون کار، قوانین قضایی و کلیه قوانین جاری در جامعه، ستمکشی و تبعیض علیه زنان نهادینه شده است. نیروی سرکوب حکومت نیز در خدمت اجرای این بیحقوقی و ستمکشی زنان در ایران است. از نظر جانیان اسلامی زن نه یک شهروند متساوی الحقوق جامعه بلکه یک کالای جنسی و متعلق به مرد محسوب میشود. در این رژیم زن کارش شوهرداری و بچه داری است و الان هم که دارند از "طرح افزایش جمعیت" سخن میگویند، زن از نطر اینها "ماشین جوجه کشی و تولید نسل" است. بحثشان هم خانه نشین کردن و بیحقوق کردن بیشتر زنان است.


در حاکمیت رژیم اسلامی جدا سازی جنسیتی نه تنها در محیط های کار بلکه در رشته های کاری نیز جاری است. از جمله زنان بیشتر در کارگاههای کوچک و در رشته های محدودی به کار اشتغال دارند. بخش عظیمی از زنان نیز بیکارند و در آمار سال ٩٢ رژیم اسلامی تعداد زنان بیکار دو و نیم برابر مردان بود. این درحالی استکه در این آمار زنان خانه دار منظور نشده اند. چون به زعم جانیان اسلامی"کار خانه" وظیفه زن است. قوانین ارتجاعی اسلامی هم که جوهر آن بر ستمکشی زن نهاده شده، قوانین حاکم بر جامعه است.


اینها همه ریشه اصلی ستم کشی زن در جامعه و در نتیجه موقعیت تضعیف شده زنان در محیط کار و در کل فعالیت اجتماعی است. طبعا چنین موقعیت تضعیف شده ای نفع مستقیمش به نفع سرمایه داران و سود بیشتر آنان است. از جمله هر جا که سرمایه داران به نیروی کار ارزان زنان نیاز دارند، زنان را با دستمزد نازل و کم به کار میگیرند. هر جا هم که با نیروی اضافی کار روبرویند، زنان اولین بخشی هستند که مورد بیکارسازیها قرار میگیرند. قوانین اسلامی کار نیز در خدمت کل این سیستم و تحمیل شرایط برده وار کار برزنان است. یک نمونه اش طرح دورکاری زنان است. طرحی که کار ارزان زنان را میخواهد، اما در خانه و بدون حق و حقوق.


در چنین شرایطی است که از موقعیت زنان در محیط کار و جنبش اعتراضی کارگری و تشکلهایش سخن میگویم. با توجه به این موقعیت میتوان فهمید که زنان نه تنها در مراکز کارگری، بلکه در کل جامعه با چه موانع و معضلات اساسی ای جنگیده اند تا امروز در چنین مکانی قرار دارند. در عین حال زیر فشار فقر و فلاکت موجود، زنان محرومترین بخش جامعه هستند و ناگزیر برای امرار معاش خود تن به چنین شکل برده واری از کار میدهند. طبعا همین شرایط برده وار کار زنان و یا کارگر افغانستانی است که فشار مستقیمش روی کل کارگران و کل جامعه است.


بنابراین جلوی چشم نبودن نقش زنان در تشکلهای کارگری را نمیتوان صرفا با عدم اعتماد به نفس خود آنان و یا پذیرش این وضعیت به عنوان عرف از جانب خود آنان و یا مثلا اینکه "مردان " در کارهای خانه کمتر شریک میشوند و غیره توضیح داد. بلکه باید به ریشه های کل این سیستم نابرابر و ضد انسان دست برد.


بطور واقعی نیز بر سر همین مسائل است که ما شاهد جنگی هر روزه بین زنان معترض و کل جامعه با حکومت آپارتاید جنسی و قوانین ارتجاعی اسلامی اش هستیم.


طبعا تا آنجایی که به بحث "انفعال زنان کارگر" در تشکلهای موجود کارگری مربوط است، یک نکته مهم محرومیت کل طبقه کارگر از حق تشکل است که تبعیض علیه زنان و جدا سازی های جنسیتی، تاثیرش را بر فعال شدن و جلوی صحنه آمدن بیشتر زنان در تشکلهایی که به همت خود کارگران شکل میگیرد را بیشتر میکند.


بعلاوه زیر حمله هر روزه گشتاپوهای اسلامی به زنان، و موقعیت فرودست آنان در محیطهای کار و در سطح جامعه، زنان از موقعیت برابری با مردان برای ابراز وجود سیاسی و فعالیت اجتماعی برخوردار نیستند. ما می بینیم که در محیط های کار حتی محل جمع شدن زنان و مردان از هم جداست. و بطور مثال موانع جدی ای بر سر شرکت فعال زنان در مجامع عمومی و اجتماعات اعتراضی کارگران وجود دارد. ضمن اینکه به قول خانم بهاری زنی که جدا از کار در کارخانه، وظیفه کار در خانه و "بچه داری" و غیره را نیز بر دوش دارد، چون نان آور اصلی منزل شوهر اوست، با مشکلات جدی ای برای ایفای نقش فعالتری در مبارزات کارگری روبرو میشود. و طبعا اینها همه میتواند عامل منفی ای برای رشد ظرفیتهای زنان معترض برای جلو صحنه سیاسی آمدن بیشتر آنان باشد.


یک جنبه دیگر مساله تقسیم کارهای "مردانه" و "زنانه" در جامعه است. به تشکل های موجود کارگری که همت خود کارگران و با بهای سنگینی شکل گرفته اند، چون چون سندیکای واحد، اتحادیه آزاد کارگران ایران، نیشکر هفت تپه، کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری، کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری نگاه کنیم. در میان اینها مشاغلی چون اتوبوسرانی واحد و یا نیشکر هفت تپه اساسا کار "مردانه" است. بطور مثال در شرکت واحد تنها یک زن راننده بود که دهها بار هم تهدید به اخراج شد. طبعا تشکلهای کارگران در این بخش ها نیز اعضایش مردان هستند. و این هم بخش دیگری از محرومیت زنان است. ضمن اینکه در مبارزات کارگران شرکت واحد و نیشکر هفت تپه زنان، یعنی همسران کارگران شاغل نقش قابل توجهی داشتند. نمونه اش در اعتصاب با شکوه کارگران شرکت واحد در سال ٨٤ است که خانواده های کارگران فعالانه شرکت کرد. جلوی حرکت اتوبوس هایی را که در هنگام اعتصاب میخواستند حرکت کنند، میگرفتند و حتی تعدادی از آنان دستگیر شدند. در جریان اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه در سال ٨٥ نیز نقش خانواده های کارگری قابل توجه بود. بخاطر دارم که در یکی از این اعتراضات در حالیکه کارگران داخل ساختمان بودند، تعدادی از خانواده ها به علامت همبستگی با همسرانشان در مقابل شرکت جمع شدند. همانروز بود که کارگران به دفتر رئیس حراست کارخانه حمله کردند و او را بیرون انداختند. نمونه دیگر از همین دست نقش خانواده ها در مبارزات کارگران قند اهوار است که باعث شد این اعتراضات تاثیر مهمی در فضای سیاسی شهر بگذارد و بیشترین حمایت ها را بخود جلب کند. اینها همه اشکالی از دخالت زنان کارگر در مبارزات کارگری است. اینها همه پیشروی های جنبش رهایی زن، جنبش کارگری و کل جامعه علیه آپارتاید جنسی رژیم اسلامی است. از جمله در اعتراضات کارگران ذوب آهن اصفهان وقتی که دو تا چهار هزار کارگر در اعتراض به دستمزدهای معوقه خود و با بیانه ٦ ماده ای بر سر خواستهایشان تجمع اعتراضی برپا داشتند، زنان کارگر بازنشسته به عنوان سخنرانان این تجمعات پشت تریبون رفتند و از خواستهای کارگران سخن گفتند.


همچنین در تشکلی چون اتحادیه آزاد کارگران ایران پروین محمدی یکی از رهبران شناخته شده کارگری است. او یکی از اعضای هماهنگ کنندگان طومار ٤٠ هزار کارگر بر سر خواست افزایش دستمزدها و از شاکیان دزدی های درون سازمان تامین اجتماعی است. در اول مه امسال نیز هنگامیکه او پرچم این روز را به همراه یکی دیگر از رهبران کارگری عضو اتحادیه آزاد کارگران ایران شاهپور احسانی راد بلند میکرد، دستگیر شد که بعد هر دو آزاد شدند.


اینها همه نتیجه آن جنگی است که زنان و مردم معترض جامعه توانسته اند، رژیم آپارتاید جنسی را عقب بزنند و جلو بیایند.


جدا از این نمونه ها در خیزش انقلاب مردم ایران در سال ٨٨ شما زنان معترض را در صف جلوی اعتراضات مردم و در سنگر بندی ها می دیدید. به وضع حجاب نیز نگاهی کنید می بینید که تا نفی عملی آن فاصله ای نمانده است. بنابراین میخواهم نتیجه بگیرم که تبعیض و ستم علیه زن که جنبه هایی از آن در صحبت های خانم بهاری مورد اشاره قرار گرفته است. یک واقعیت است. اما در مقابلش مردم ساکت نیستند. و ما شاهد جنگ هر روزه زنان و مردم معترض با این رژیم هستیم. جنگی که یک عرصه اش حجاب است و یک عرصه اش نیز مبارزه بر سر حق و حقوق در محیط های کار و در سطح جامعه است.


اما علیرغم همه این پیشروی، معضل حضور نامحسوس زنان در تشکلهای کارگری بر سر جای خود باقیست. بحث من نیز بر سر کافی بودن این سطح از ابراز وجود زنان و مشخصا در جنبش کارگری که مورد بحث در این نوشته است، نیست. بحث من نشان دادن ریشه های اصلی این معضل و جنگ واقعی ایست که بر سر آن در جامعه جریان دارد. جنبشی که باید مورد وسیعترین حمایت ها قرار گیرد. بحث بر سر اینست که همه این محرومیت ها و تبعیض ها علیه زنان در محیط های کار یک موضوع مهم جنبش کارگری و کل جامعه است و باید هم از سوی خود فعالین زن و همه رهبران کارگری مورد توجه و بحث قرار گیرد. بطور مثال آنجا که مجامع عمومی کارگری بر پا میشود، کارگران زن فعالانه در آن شرکت کنند و رهبران کارگری از شرکت فعال کارگران زن همکار خود حمایت و پشتیبانی کنند و مشوق آنان باشند. در مشاغلی که بخش عظیمی از کارکنان آن زنان هستند، زنان معترض پیشتاز برپایی تجمعات اعتراضی باشند و همچون زنان کارگر در ذوب آهن اصفهان تریبون ها را از آن خود کنند و سخنگوی اعتراض کارگران باشند.


مساله مهم اینست که این معضل را ببینیم و با ابتکارات مدرن و با اعتراضات متحد خود به آن پاسخ بدهیم. در عین حال حضور رهبران کارگری زن چون پروین محمدی که امروز چهره ای شناخته شده برای بخش وسیعی از کارگران و جامعه است، یک الگوست و ممکن بودن جلو آمدن صفی از رهبران کارگری زن به عنوان رهبران سیاسی جامعه را نشان میدهد. این جهتی است که باید در پیش گیریم.*


مندرج در زن آزاد شماره ۴٩

 

fitnah.movement@gmail.com