ويدئو کليپ ها

فعالين فتنه آرشيو خبرها آرشيو اطلاعيه ها آرشيو مقالات کمپين ها

خانه

English

 

 

 

 

نداشتن حق طلاق، بردگی قانونی زن

 

شهلا دانشفر

 

قوانین ارتجاعی اسلامی، قوانینی برای اسارت مطلق زن است. بنا بر این قوانین مجوز و ثبت طلاق در محضر تنها با اجازه و یا حکم دادگاه های حکومت اسلامی ممکن است. البته امر طلاق صرفا به اراده شوهر صورت میگیرد. چون بنا بر قوانین اسلامی زن ملک مرد است. یک برده  جنسی است.

 

در رژیم آپارتاید جنسی رژیم اسلامی البته آنهم زیر فشار جنبش رهایی زن و فشار مردم، زن تنها در شرایط خاصی میتواند با مراجعه به دادگاه اسلامی تقاضای طلاق کند و اجبار مرد را به طلاق بخواهد. البته دادن چنین حقی به زن نیز مشروط است و شرایطش عبارتند از:"ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در یک سال بدون عذر موجه، اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر یا ابتلای آن به یکی از مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است، محکومیت قطعی زوج به بیش از پنج‌سال حبس، ضرب و شتم یا سوء رفتار زوج که برای زوجه غیرقابل تحمل است، ابتلای زوج به بیماری‌های صعب‌العلاج روانی و جسمانی و بالاخره اینکه اگر مرد در هنگام عقد به زن حق طلاق داده باشد.

 

آنوقت بعد از همه این هفت خوان رستم، خطبه عقد باید در حضور دو "مرد" شاهد خوانده شود.

 

نگاهی به قانون طلاق در جمهوری اسلامی، عمق بردگی قانونی زن در این حکومت را به روشنی نشان میدهد. در این قوانین نفس اینکه زن دیگر علاقه ای به زندگی با مردی که به عنوان همسرش انتخاب کرده و یا به او تحمیل شده است، جائی ندارد. زن "کشتزار" و ملک بر حق مرد است. بنابراین اگر "شروط" طلاق  فراهم نبود. زن دیگر حقی بر جدایی ندارد و همچون یک برده جنسی باید در چنگ "همسرش" اسیر باشد. اسم این بساط تجاوز و ستم را نیز خانواده میگذارند و تماما منطبق بر قانون "خانواده " و اسلامشان است.

از همین رو یک خواست مهم جنبش رهایی زن در ایران خواست حق طلاق برای زنان است و این یک عرصه مهم کشاکش مردم با رژیم اسلامی است.

 

زنان بسیاری هستند که هر روزه برای جدایی از مردی که با آن زندگی میکنند، در راه دادگاههای رژیم اسلامی سرگردانند و کسی جوابشان را نمیدهد. ابعاد این محرومیت آنقدر فاجعه بار است که به موضوع فیلم ها تبدیل شده است. کافیست روزی  جلوی دادگاههای خانواده رژیم اسلامی در تهران و شهرستانها سر بزنید تا ابعاد تحقیر و ستمی که بر زنان در این دادگاه و بخاطر رهایی از قید زندگی که برایشان جهنم است، را با چشم خود ببینید. چند نمونه از سخنان زنان دردمندی که با این معضل روبرویند را در زیر می بینید:

 

- در خارج زندگی میکنم. از سال ١٩٩٧ است که میخواهم از همسرم طلاق بگیرم. حتی به سفیر ایران در کشوری که هستیم مراجعه کرده ام. جلوی خودم آنها به ایران زنگ زده و پیگیر درخواست من شده اند. ولی کسی جواب نمیدهد. واقعا این چه عذابی است که سر زنان در ایران می آید. باور کنید اگر دستور قتل من را داده بودند، صد در صد تا کنون اجرایش کرده بودند و استخوانهایم نیز پوسیده بود. ولی چون میخواهم از همسرم طلاق بگیرم. کسی جوابم را نمیدهد.

 

- چند سال است که میخواهم از همسرم جد شوم. او مرد بد اخلاقی است و هر وقت که سر خلق نیست به جان من می افتد و کتکم میزند. برای طلاق به دادگاه اسلامی مراجعه کرده ام. جوابم نداده اند. آخوندی که آنجا نشسته با وقاهت می پرسد آیا او نفقه تو را میدهد؟ وقتی میگویم که درد من نفقه نیست. من عشق و انسانیت میخواهم.  به من میگوید پس چه دردت هست خانم. برو زندگی ات را بکن. اگر حواست به شوهرت باشد و او را راضی کنی اخلاقش هم خوب خواهد شد.

 

- همسرم معتاد است. زندگی مان تباه شده است. برای جدا شدن از همسرم به دادگاه انقلاب مراجعه کرده ام. آخوندی که آنجا نشسته رسما از من میخواهد که با او باشم تا به کارم رسیدگی کند. آنچنان فشاری به من آورده است. که یکروز مجبور شدم از آنجا فرار کنم و خودم را بسرعت دور کنم.

 

- همسرم مرد بد خلق و بد دهنی است. ولی چند سال آزگار است که مجبور شده ام با او بسازم. چون بچه دارم. هر وقت هم حرفی از جدا شدن از او زدم، گفته است تو "فاحشه" هستی و چشم و گوشت باز شده است. برو گورت را کم کن. ولی دیگر روی بچه را نخواهی دید. به همه خواهم گفت تو صلاحیت مادری او را نداری. باور کنید هر وقت با او هستم احساس میکنم یک تن فروش هستم. بعضی اوقات قرص مصرف میکنم که بی خیال شوم. باور کنید که اگر تن فروشی میکردم آنقدر خفت نمی دیدم.

 

خلاصه کلام اینکه نمونه هایی که بر شمردم گوشه هایی از ابعاد تکان دهنده ستم و تحقیر بر زنان تحت حاکمیت رژیم آپارتاید جنسی در ایران  و قوانین اسلامی آن است. سرنگونی رژیم اسلامی و کوتاه شدن دست مذهب از زندگی جامعه یک شرط مهم رهایی زن و کل مردم است.

 

 به راستی که مارکس در مانیفست کمونیست چه زیبا توحش سرمایه داری را به نقد کشیده و مینویسد :"رناشویی بورژوایی در واقع همان اشتراک زنان است و نتیجه میگیرد که با نابود شدن مناسبات کنونی تولید، آن اشتراک زنان که از این مناسبات ناشی شده، یعنی فحشاء رسمی و غیره رسمی، نیز از میان خواهد رفت.* 

 

مندرج در زن آزاد شماره ١٦

 

fitnah.movement@gmail.com